به نام خداوند بخشنده مهربان‏

سوگند به روز قیامت‏ و سوگند به نفس لوامه که همان وجدان بیدار و ملامت‏گر انسانهاست که رستاخیز حق است.آیا انسان مى‏پندارد که استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟ آرى ما قادریم که حتى خطوط سر انگشتشان او را موزون و مرتب کنیم.انسان در معاد شک ندارد بلکه او مى‏خواهد آزاد باشد و مادام العمر مرتکب گناه بشود لذا مى‏پرسد قیامت کى خواهد بود؟

 در آن هنگام که چشمها از شدت وحشت به گردش در مى‏آید و ماه بى‏نور مى‏گردد و خورشید و ماه یکجا جمع شوند، آن روز انسان مى‏گوید: راه فرار کجاست؟ هرگز چنین نیست و راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد و قرارگاه نهائى تنها به سوى پروردگار تو است‏ . و در آن روز انسان را از تمام کارهائى که از پیش یا پس فرستاده آگاه مى‏کند، بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است‏ هر چند در ظاهر براى خود عذرهائى بتراشد. (1تا15)

«در بیان آیات تعجیل مکن»

اى پیامبر، زبانت را به خاطر تعجیل در قرائت قرآن حرکت مده، چرا که جمع و خواندن آن بر عهده ماست.

و هنگامى که ما آن را خواندیم از آن پیروى کن.سپس بیان و توضیح آن نیز بر عهده ماست. (16تا19)

«خنده رویان و عبوسان در قیامت»

اى منکرین معاد، چنین نیست که شما مى‏پندارید و منکر معاد مى‏شوید بلکه شما دنیاى زودگذر را دوست دارید و آخرت را رها مى‏کنید. در آن روز، صورتهائى شاداب و مسرور است‏ و با چشم دل به پروردگارش نظر مى‏کند و در آن روز صورتهایى درهم کشیده است. زیرا مى‏داند عذابى در مورد او انجام مى‏شود که پشت را در هم مى‏شکند.

او هرگز ایمان نمى‏آورد تا جان به گلوگاهش رسد و گفته شود آیا کسى هست که این بیمار را از مرگ نجات دهد؟ اما مى‏بیند کسى نمى‏تواند او را نجات دهد در اینجاست که به فراق و دورى از دنیا یقین پیدا مى‏کند و ساق پاهایش از شدت جان دادن به هم مى‏پیچد. آرى در آن روز مسیر همه به سوى دادگاه پروردگارت خواهد بود. (20تا30)

«آنکه از نطفه انسان را آفرید بر زنده کردنش نیز قادر است»

او که منکر معاد بود هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد، سپس به سوى خانواده خود بازگشت در حالیکه متکبرانه قدم بر مى‏داشت.اى کسى که معاد را تکذیب مى‏کنى بدان که عذاب الهى براى تو شایسته‏تر است، آرى شایسته‏تر است.و تو واقعا در خور و شایسته این عذاب هستى.آیا انسان گمان مى‏کند بیهوده و بى هدف رها مى‏شود؟

 آیا او از نطفه‏اى از منى که در رحم ریخته مى‏شود نبود؟ سپس به صورت خون بسته درآمد و او را آفرید و موزون ساخت‏ و از او دو زوج مذکر و مؤنث آفرید، آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند. (31تا40)