صفات پیامبر

از خطبه ‏هاى آن حضرت علیه السّلام است (که پس از ستودن پیغمبر اکرم بانقراض دولت بنى امیّه اشاره نموده و بعد از آن مردم را پند و اندرز مى ‏فرماید):
قسمت أول خطبه (پیش از طلوع خورشید حقیقى و تابش آفتاب عالم گیر اسلام مردم در منتهى درجه ضلالت و گمراهى و بدبختى بودند) تا آنکه خداوند محمّد صلّى اللّه علیه و آله را به رسالت و پیغمبرى بر انگیخت که (نیکو کاران و بد کاران را) شاهد و گواه باشد، و (نیکو کاران را به پاداش کردارشان) مژده دهد و (معصیت کاران را از عذاب الهىّ) بترساند، در حالیکه در طفولیّت و خورد سالى بهترین خلائق و در کهولت (چهل سالگى) کریمتر و برگزیده‏ ترین آنها و طبیعت در خلقت او پاکتر از همه پاکان (از آدم علیه السّلام تا عبد اللّه همواره در صلب انبیاء و اوصیاى ایشان) بود، و بخشش او بیش از توقّع خواستاران باران بخشش او بود، پس (اى بنى امیّه) از شیرینى لذّت و خوشى دنیا بهره‏مند نگشتید و براى نوشیدن شیر از پستان آن توانا نشدید مگر بعد از آنکه آنرا یافتید با مهار جولان دار و جهاز و پالان تنگ نبسته (آنرا چون شتر سر خود و بى ساربان رایگان بدست آوردید، و این بر اثر آن بود که) حرام آن نزد خانواده ‏هایى (خلفاء پیش از امام علیه السّلام و پیروانشان) به منزله درخت سدر بى خار بود (که به آسانى میوه آنرا تناول مى ‏نمودند، یعنى نواهى را مرتکب شده از عذاب روز رستاخیز باکى نداشتند) و حلال آن از آنها دور گشته وجود نداشت (گفتار و کردارشان بر خلاف دین اسلام بود) و (شما گمان نکنید که همواره دنیا بهمین منوال بوده دولت بنى امیّه باقى و برقرار مى ‏باشد، بلکه) سوگند بخدا، دنیا را به دلخواه خود یافته ‏اید مانند سایه کشیده شده تا مدّت معیّنى، پس زمین براى شما خالى و بى صاحب است، و دستهایتان در آن گشاده، و دستهاى پیشوایان (حقیقى) از (استیلاء بر) شما باز داشته شده، و شمشیرهاى شما بر آنها مسلّط است، و شمشیرهاى آنان از شما برداشته (خلاصه تسلّط شما بر مردم روزگار طورى خواهد بود که دوستان خدا و فرزند دلبند رسول اکرم را خواهید کشت، ولیکن) آگاه باشید براى هر خونى خونخواه و براى هر حقّى خواهانى است، و خونخواه خونهاى ما همچون حاکمى است که در باره خودش حکم کند (که بدون بیّنه و شاهد طبق علمش در حقّ خویش حکم مى نماید) و خونخواه و خواهان حقّ ما خداوندیست که هر که را بطلبد (و بخواهددستگیر کند) از دستگیرى او ناتوان نیست، و هر که بگریزد از چنگ او بیرون نمى‏ رود، پس سوگند یاد میکنم بخدا اى بنى امیّه در اندک زمانى خواهید دانست که ریاست و دولت دنیا (پس از چند روز زمامدارى شما) در دستهاى غیر شما بوده به سراى دشمنتان (بنى العبّاس) منتقل مى ‏گردد
.

قسمت دوم خطبه آگاه باشید بیناترین دیده‏ها دیده‏اى است که نظرش در خیر و صلاح باشد (بفتنه و فساد نظر نیفکند) آگاه باشید شنواترین گوشها گوشى است که پند و اندرز را حفظ کرده بپذیرد. اى مردم، چراغ (راه سعادت و خوشبختى خود) را از شعله چراغ پند دهنده پند پذیرفته بیفروزید (پند و اندرز را از کسى بپذیرید که آنچه مى ‏گوید طبق آن رفتار مى‏ نماید، نه از منافق و دوروئى که کردارش بر خلاف گفتارش باشد) و آب را از چشمه صاف که تیره و آلوده نیست بکشید (علوم و معارف را از ائمّه هدى بیاموزید). بندگان خدا بجهل و نادانى خود اعتماد مکنید و از خواهش هاى خویش پیروى ننمائید، زیرا کسی که به چنین منزلى وارد گردد بکسى ماند که به کنار رودى که از مرور سیل زیر آن تهى گشته شکافته نزدیک به انهدام است، منزل نموده باشد (و پیروى کننده از جهل و نادانى و هواى نفس بار سنگین) هلاکت را بر پشت خود بار کرده از جائى بجائى مى ‏گرداند بجهت اندیشه ‏اى که پس از اندیشه دیگرى بکار آرد (هر زمان مشکلى اختیار نموده هر روز اندیشه تازه‏اى دارد) مى‏ خواهد آنچه نمى ‏چسبد بچسباند و آنچه نزدیک نمى ‏گردد نزدیک گرداند (چون مبناى فکر و اندیشه او نادانى و هواى نفس است همواره در وادى ضلالت و گمراهى حیران و سرگردان است تا هلاک شود) پس از خدا بترسید و شکایت ننمائید پیش کسیکه غمّ و اندوه شما را برطرف نمى‏ کند و به رأى خود مى ‏شکند (افساد مى ‏نماید) آنچه (احکام الهىّ) را که شما بر آن استوار هستید (مأمورید انجام دهید، بلکه بایستى در امر دین و دنیا بکسى مراجعه نمائید که امام یا جانشین امام باشد، و) بتحقیق نیست بر امام مگر قیام بآنچه پروردگارش باو امر کرده (و آن پنج چیز است:) ابلاغ موعظه (و فرمایش پیغمبر اکرم) و کوشش نمودن در پند و اندرز دادن، و احیاى سنّت (رفتار بر طبق احکام رسول خدا) و اجراى حدود بر آن کس که سزاوار است، و (از بیت المال) سهم و نصیبها را به اهلش رسانیدن، پس (چون بوظائف امام و جانشین او آشنا شدید، در غیر طریق حقّ قدم ننهید، و دست ارادت بهر بى ‏خبر از اصول و فروع ندهید) براى اخذ علم و دانش بشتابید پیش از خشک شدن گیاه آن (رحلت امام و جانشین او) و پیش از آنکه از استفاضه علم و دانش از اهلش وا مانده (بر اثر حوادث و سختیهاى روزگار) بخود مشغول گردید، و از منکر (آنچه شرع مقدّس منع فرموده) مرتکبین را نهى کنید، و خودتان آنرا مرتکب نشوید، زیرا شما مأمور شده ‏اید که از منکر نهى نمائید پس از آنکه خود آنرا بجا نیاورید (چون امر و نهى کسی که گفتار و کردارش موافق یکدیگر بوده در شنونده بیشتر تأثیر دارد از کسی که کردارش بر خلاف گفتارش باشد).