و بدان که در این موضع دو فایده است که باید بیان شود:
آداب و شروط تعلم
فایده اول: بدان که از براى هر یک از تعلیم و تعلم، آداب و شروطى چند است، اما آداب تعلم، چند چیز است:
اول انکه: طالب علم احتراز کند از پیروى شهوات نفسانیه و هواهاى جسمانیه، و آمیزش با اهل دنیا و مصاحبت ارباب هوى و هوس، و بداند که همچنان که چشم ظاهرهرگاه «ماوف » باشد، از شعاع خورشید محروم است و همچنین دیده باطن هرگاه مبتلا به متابعت هوا و هوس و مصاحبت اهل دنیا باشد از اشعه انوار قدسیه که محل افاضه علوم است بى نصیب است
دوم اینکه: باعث تعلم محض، تقرب به خدا و رسیدن به سعادات بى منتها و ترقى از مرتبه «بهیمیت » و دخول در عالم انسانیت باشد.و مقصود او مراء و جدال یا رسیدن به منصب و مال یا مفاخرت و تفوق بر امثال و اقران نباشد.
و از حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - مروى است که فرمودند:
«طلبه علم،سه طایفه هستند، پس بشناس ایشان را: صنف اول کسانى هستند که: طلب علم مى کنند از براى استخفاف به مردم و استهزاى به ایشان، که طریقه جهال است و از براى مراء و جدال با اقران و امثال.
صنف دوم کسانى هستند که: آن را طلب مى کنند از براى مفاخرت نمودن و خدعه کردن.
صنف سوم کسانى هستند که: آن را مى طلبند به جهت تحصیل بصیرت در دین و تکمیل عقل و تحصیل یقین.
و علامت صنف اول آن است که: در مقام جدال با اقران و امثال بر مى آید و در صدد ایذاى ایشان و غلبه بر آنها است، و در مجالس و محافل متعرض گفتگوى با ایشان مى شود تا فضل خود را ظاهر سازد و در مجامع، ذکر علم و بیان صفت حلم را مى کند، خضوع و خشوع را بر خود مى بندد مثل اینکه سر به زیر مى افکند و نفسهاى بلند مى کشد و ناله هاى ضعیف بر مى آورد و گاهى در راه رفتن پشت خود را خم مى کند و گاهى سر مى جنباند و دستى حرکت مى دهد و دل از ورع خالى، و باطن او از تقوى برى ء است.خدا او را ذلیل و خوار کند و بینى او را بر خاک بمالد و او را هلاک و «مستاصل » سازد.
علامت صنف دوم آن است که: صاحب مکر و خدعه و نرمى و هموارى است با امثال خود، از اهل علم تکبر نماید و از براى اغنیائى که پست رتبه هستند تواضع و فروتنى مى کند و حلواهاى ایشان را مى خورد و دین ایشان را ضایع مى کند خدا نام او را بر طرف کند و اثر او از میان علما قطع نماید.
علامت صنف سیم آن است که: پیوسته شکسته و محزون است و بیدارى را شعار خود ساخته، جامه عبادت پوشیده و در ظلمتهاى شب به عبادت پروردگار کوشیده، و عبادت مى کند از براى خدا، و از تقصیر خود خائف و ترسان، و همیشه از اعمال خود مضطرب و لرزان است.خدا را مى خواند و مى ترسد که دعاى او را نشنود.و متوجه است به اصلاح نفس خود و بیناست به اوصاف اهل زمان و گریزان است از دوستان و برادران.خدا محکم کند اعضا و جوارح او را بر عمل کردن و عطا فرماید به او امان و آسایش در روز قیامت.
سوم آنکه: آنچه را فهمید و دانست به آن عمل کند، که هر که به علم خود عمل نکرد آنچه را دانسته فراموش مى کند، و هر که به علم خود عمل کند خدا به او کرامت مى فرماید علم آنچه را نمى داند.
از حضرت امام زین العابدین - علیه السلام - مروى است که:
«علمى که به آن عمل نشود زیاد نمى کند از براى صاحبش مگر کفر و دورى از خدا را» .
و از حضرت پیغمبر - صلى الله علیه و آله - مروى است که فرمودند:
«که اهل دوزخ متاذى مى شوند از بوى عالمى که به علم خود عمل نکرده باشد.و فرمودند اشد مردم از جهت حسرت و پشیمانى کسى است که دیگرى را به خدا خوانده باشد و او قبول نموده و به آن سبب داخل بهشت شود و آن شخص خواننده خود به جهت ترک عمل به آنچه دانسته بود داخل دوزخ گردد» .
بلى:
چو علمت هست خدمت کن چو دانایان که زشت آمد*** گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحا
چهارم آنکه: حقوق معلم خود را بشناسد، و ادب او را نگاهدارد، و فروتنى و خشوع نسبت به او به جا آورد، و در برابر او سخنى را بر او رد نکند، و به دل او را دوست دارد، و اگر بد او مذکور شود رد کند، و اگر نتواند برخیزد، و حقوق او را فراموش نکند، زیرا که او پدر معنوى و والد روحانى اوست و حقوق او از سایر آباء بیشتر است.و همچنین ملاحظه ادب و احترام سایر علما را بکند، خصوصا کسانى که از علم آنها منتفع شده و یا علم آنها با واسطه به او رسیده که آنها نیز پدران با واسطه او هستند.
و به مجرد اینکه چیزى از مطالب آنها به فهم ناقص او نرسد زبان اعراض و طعن نگشاید و نسبت غلط به ایشان ندهد و اگر بعد از سعى و جهد مطلبى از ایشان در نظر او صحیح نباشد و خواهد اعتراض نماید بر وجهى «مستحسن » و عبارتى مقرون به ادب آن را ادا نماید.
پنجم آنکه: نفس خود را از اخلاق رذیله و اوصاف ذمیمه پاک کند، زیرا که مادامى که «لوح » نفس از نقوش باطله پاک نشود انوار علوم بر او نتابد، و تا آئینه دل از زنگ صفات رذیله پرداخته و پاک نگردد صور علمیه در آن عکس نیندازد.
ممنون از پست خوبتون
خدا اجرتون بده