به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به سپیدهدم، و به شبهاى دهگانه، و به زوج و فرد، و به شب، هنگامى که به سوى روشنائى روز حرکت مىکند که پروردگارت در کمین ظالمان است.آیا در آنچه گفته شد، سوگند مهمى براى صاحبان خرد نیست؟ (1تا5)
«آیا سرانجام ظالمان را ندیدى؟»
اى رسول ما، آیا ندیدى پروردگارت با قوم عاد و آن شهر (ارم) با عظمت چه کرد؟ همان شهرى که نظیرش در بلاد آفریده نشده بود، و قوم ثمود که صخرههاى عظیم را از دره مىبریدند و از آن خانه و کاخ مىساختند. و فرعونى که قدرتمند و شکنجهگر بود همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند و فساد فراوان در آن به بار آوردند لذا خداوند تازیانه عذاب بر آنها فرو ریخت مسلما پروردگار تو در کمینگاه ظالمان است. (6تا14)
«از نعمت او مغرور و از سلب نعمتش مأیوس نشوید»
انسان هنگامى که خداوند او را براى آزمایش اکرام مىکند و نعمت مىبخشد مغرور مىشود و مىگوید: پروردگارم مرا گرامى داشته است. اما هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد مأیوس مىشود و مىگوید: پروردگارم مرا خوار کرده.
هرگز چنین نیست نه ارجمندى نشانه گرامى بودن آدمى نزد خداست و نه فقر نشانه خوارى است، بلکه هر دو امتحان است تا معلوم شود چقدر مال را دوست مىدارید و معلوم شود آن قدر دوست مىدارید که براى یتیم حرمتى قائل نیستید و یکدیگر را بر اطعام مسکین تشویق نمىکنید و میراث را از طریق مشروع و نامشروع جمع کرده و مىخورید و مال و ثروت را دوست دارید. (15تا20)
«آن روز که بخود بیایند دیگر ثمرى ندارد»
چنان نیست که آنها خیال مىکنند، و فکر مىکنند که رستاخیز و حساب اعمال در کار نیست، در آن هنگام که زمین، سخت در هم کوبیده شود و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند، جهنم را حاضر کنند و در اینجاست که انسان متذکر شده و به خود مىآید، اما چه فایده که این تذکر براى او سودى ندارد.
او با خود مىگوید: اى کاش براى این زندگى چیزى فرستاده بودم. در آن روز هیچکس عذابى همانند او نمىکشد، و هیچکس همچون او به بند کشیده نمىشود.(21تا26)
«اى صاحب نفس مطمئنّنه»
تو اى روح آرام یافته، به سوى پروردگارت باز گرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است و در سلک بندگانم داخل شو و در بهشتم وارد شو. (27تا30)