پاسخ اخترشناس

از سخنان آن حضرت علیه السّلام است که به بعضى از اصحاب خود (عفیف برادر اشعث ابن قیس) فرمود آنگاه که عازم رفتن بجنگ با خوارج بود. او بآن بزرگوار عرض کرد: یا امیر المؤمنین اگر در این هنگام (بسوى خوارج) روانه شوى مى‏ ترسم ظفر نیافته بمقصود خویش نرسى و این اطّلاع را از علم نجوم دانسته‏ام، حضرت فرمود: آیا گمان دارى که تو ساعتى را نشان مى‏ دهى که هر که در آن سفر کند بلاء و بدى از او دور گردد و بر حذر مى‏دارى از ساعتى که هر که در آن روانه شود زیان و سختى او را فرا گیرد
کسیکه این سخنان تو را باور نماید قرآن را دروغ پنداشته (در قرآن کریم س 27 ى 65 مى‏فرماید: قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ یعنى بگو هر که در آسمانها و زمین است نا آمده و پوشیده را نمى ‏داند مگر خدا) و براى بدست آوردن آنچه دوست دارد و دورى از ناپسندی ها از طلب یارى از خدا بى نیاز گردیده و سزاى گفتار تو آنست که هر که به فرمانت رفتار نماید باید تو را حمد و سپاس گزارد نه پروردگارش را، زیرا تو گمان دارى که تویى آنکه او را به ساعتى راهنمائى کرده‏اى که در آن سود بدست آورده و از زیان ایمن گشته است. (بعد از آن حضرت بمردم رو نموده فرمود:) اى مردم از آموختن نجوم بپرهیزید (و آنرا یاد نگیرید) مگر به قدرى که در بیابان یا در دریا (براى دانستن راهها در سفر و شناختن اوقات عبادت و بندگى و تعیین قبله و مسیر کشتى و مانند آنها) بآن راه یافته شود (حاجت داشته باشید ، در قرآن کریم س 6 ى 97 مى ‏فرماید: وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِها فِی ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ یعنى او است خداوندى که ستاره‏ ها را براى شما قرار داد تا در تاریکى‏هاى بیابان و دریا بآنها راه بیابید و ما براى مردم دانا نشانه ‏هاى قدرت خود را بیان کردیم) زیرا نتیجه آموختن نجوم کهانت و غیب گوئى گردد و (کهانت صنعتى است که داراى آن بکمک دیو و جنّ از غیب و پوشیده خبر مى ‏دهد و در میان مردم فتنه و فساد کند و کار منجّم از جهت غیب گوئى و ربط دادن کواکب و ستارگان را در سود و زیان و سعد و نحس اوقات و نومید کردن مردم را از خدا و امیدوار نمودن به گفتار و کردار خود و اعتقاد بدرستى آن مانند عمل و اعتقاد شخص کاهن است پس از جهت گمراهى خویش و گمراه کردن دیگران) منجّم مانند کاهن است و کاهن مانند ساحر (سحر سخنى است که ساحر مى‏ گوید یا طلسمى است که مى‏ نویسد و بسبب آن بدیگرى زیان وارد مى سازد ، مانند آنکه میان زن و شوهر و دوستان را جدائى انداخته آنها را با یکدیگر دشمن مى ‏نماید) و ساحر مانند کافر است و (سزاى) کافر (معذّب بودن) در آتش است (پس به گفتار و کردار منجّم اعتماد ننمائید) سفر کنید بکمک و همراهى از اسم خدا (که البتّه حقّ تعالى زیان سفر را از مسافر دور خواهد کرد. حضرت در همان ساعت بجنگ خوارج رفت و فتح و فیروزى نصیب او گردید و این کلام بزرگترین دلیل است بر بطلان و نادرستى قول منجّمین).