از خطبه‏ هاى آن حضرت علیه السّلام است که آنرا خطبه غرّاء (نورانى و برجسته) مى‏ نامند و آن از خطبه‏ هاى شگفت آور است.
قسمت أول خطبه: سپاس خداوندى را سزا است که به قدرت و توانائى خود (به همه اشیاء) غالب و بفضل و احسانش (بهر چیز) نزدیک است، بخشنده است هر فائده و سودى را، و دفع کننده هر بلاى بزرگ و سخت، بر احسانهاى پى در پى و نعمتهاى واسعه‏اش او را حمد مى‏نمایم، و باو ایمان مى‏ آوردم (هستى و یکتا بودنش را یقین دارم) که اوّل (و مبدا اشیاء) و (هستى او بر همه) هویدا است، و از او راه هدایت را مى ‏طلبم که (بهمه) نزدیک و راهنما است، و از او یارى مى ‏جویم که غالب و توانا است (که هر شرّى را از من دور و هر خیرى را بمن برساند) و باو توکّل مى ‏نمایم که (مرا) کافى و یاور است، و گواهى مى‏دهم که محمّد صلّى اللّه علیه و آله بنده و فرستاده او است، فرستاده است او را براى انجام امر و فرمانش، و تبلیغ حجّت و دلیلش، و ترساندن (معصیت کاران را) از عذابش پیش از روز رستخیز.
قسمت دوم خطبه: بندگان خدا شما را سفارش می کنم بتقوى و ترس از (عذاب) خدائى که براى (رهنمایى) شما (در قرآن کریم) مثلها زده (و حکایات بیان فرموده تا از غفلت بیرون آئید) و اجلهاى شما را معلوم نموده، و لباسها (ى آدمیّت) بشما پوشانیده (تا بر سائر مخلوقات برترى داشته باشید) و در معیشت شما توسعه داده (وسائل راحتى را فراهم نموده) و به کردار شما (از نیک و بد و بزرگ و کوچک) احاطه دارد، و جزاى آنرا در کمین نهاده، و نعمتهاى بسیار و صله بیشمار بشما بخشیده، و بوسیله حجّتهاى آشکار (پیغمبران و کتب آسمانى) شما را (از عذاب) ترسانیده، و شما را (در امتحان و آزمایش) بشمار آورده (علم او به جزئىّ و کلّى گفتار و کردار شما احاطه دارد) و مدّت عمر و زندگانى شما را در دار آزمایش و سراى عبرت تعیین نموده، و شما در دنیا امتحان مى‏شوید (تا نیکو کارانتان از بد کرداران تمییز داده شوند) و (در قیامت) بحساب آنچه که در دنیا گفته و انجام داده‏اید رسیدگى می کنند، پس (بدنیا دل نبندید که) سر چشمه دنیا تیره و گل آلود است (و در نظر دنیا پرستان) منظره آن شگفت آور است، و در مورد امتحان و آزمایش هلاک و تباه مى‏سازد، و فریبنده ‏اى است که نیست میشود، و روشنى است که پنهان مى‏ گردد، و سایه ‏اى است که زائل میشود، و تکیه گاهى است که رو به خرابى مى‏رود (ثبات و قرارى براى آن نیست) تا هرگاه کسیکه (از روى) غریزه عقل) از آن دورى می کرد و بآن دل نمى ‏بست، بآن انس گرفت و مطمئنّ گردید، مانند اسب یا شتر، دنیا بپاى خود باو لگد افکند (تا او را بر زمین زند) و به دامهایش (که در راه گسترده) او را شکار کند، و به تیرهایش (که در کمان نهاده) او را هلاک سازد، و ریسمانهاى مرگ (بیماریهاى گوناگون و سختیها) را به گردن مرد (شجاع و دلیر) مى ‏اندازند، و او را به خوابگاه تنگ (قبر) و باز گشتگاه ترسناک (آخرت) و دیدن جایگاه همیشگى (بهشت یا دوزخ) و جزاى کردار (نیک یابد) مى‏کشاند، و همین طور است رفتار دنیا با کسانیکه در آینده مى‏آیند، و جانشین پیشینیان هستند: مرگ از هلاک کردن (آنها و بیچاره و کردنشان) باز نمى‏ایستد، و بازماندگان، از ارتکاب گناه دست باز نداشته پشیمان نمى‏شوند، و از رفتار گذشتگان پیروى مى‏نمایند، و پى در پى (مى‏آیند و) مى‏گذرند تا پایان فناء و نیستى منتهى میشود (همه بمیرند) پس هرگاه (بر اثر مرگ خلائق) رشته کارها از هم گسیخت و روزگار سپرى گردید و انگیختن مردم نزدیک شد (قیامت بر پا گردید) خداوند آنان را از میان قبرها و آشیانه پرندگان (اگر آنها را خورده باشند) و لانه درندگان (اگر ایشان را طعمه خود کرده باشند) و میدانهاى جنگ (اگر کشته شده باشند) بیرون مى‏آورد، در حالتى که آماده انجام امر و فرمان حقّ تعالى بوده بسوى معاد و جاى بازگشت که خداوند براى آنها قرار داده بسرعت و تندى مى‏روند، گروهى ساکت و خاموش و ایستاده در صفّ مى‏باشند (که بر نشستن و سخن گفتن توانائى ندارند) بینائى خداوند به همه آنان احاطه دارد (گفتار و کردار هیچیک از آنها در دنیا بر خداوند پوشیده نیست) و (چون براى حساب خوانده شوند) منادى صداى خود را بهمه مى‏شنواند، لباس خضوع و فروتنى و فرمانبردارى و ذلّت و خوارى (بر اثر هول و ترس آنروز) بر آنها پوشیده شود، در آنروز مکر و حیله (که در دنیا براى نجات از گرفتاریها بکار برده مى‏شد) بکار نیاید، و آرزو و بریده گردد، و (از ترس عذاب) دلها افسرده و غمگین باشد، و صداها با خشوع و فروتنى مخفى و آهسته گردد، و دهان پر از عرق میشود (مانند لجام که بدهان اسب باشد) و ترس (از کیفر گناهان) بى اندازه است و از هیبت صداى منادى براى تمییز حقّ از باطل و جزاى خیر و شرّ و عقاب و کیفر و بخشیدن ثواب و پاداش، گوشها به لرزه در آید.

قسمت سوم خطبه: (مردمانى که در رفتار دنیا را با آنها و چگونگى معاد و باز گشتشان را در قیامت بیان کردیم) بندگانى هستند که به قدرت (خداوند) خلق شده‏اند، و به اجبار پرورش یافته و دچار مرگ گردیده و در قبرها رفته و ریزه ریزه شده و به تنهایى (بدون اهل و مال) انگیخته و به جزا (ى گفتار و کردار نیک یابد) رسیده و از روى حساب و وارسى (نیکوکار از بد کردار) تمییز داده شده‏ اند (پس سزاوار است که از خواب غفلت بیدار شده معصیت و نافرمانى نکنید که بعد از مردن پشیمانى سودى ندارد، زیرا مردم در دنیا) ) براى رهائى از گمراهى مهلت داده شده ‏اند و (بوسیله پیغمبران) براه راست هدایت گردیده‏اند و فرصت بآنها داده شده مانند فرصتى که مى ‏دهند بکسیکه رضاء و خوشنودى ناراضى از خود را جلب نماید، و تاریکى‏هاى شبهات (نادانى و گمراهى بواسطه نعمت عقل و تبلیغ انبیاء) از آنان برداشته شده است، و (در دنیا) بحال خود وا گذاشته شده‏اند براى آماده شدن مانند آماده کردن و لاغر نمودن اسبهاى نیکو را براى پیشى گرفتن در میدان مسابقه و براى فکر و اندیشه در بدست آوردن حقّ و حقیقت و براى شتاب نکردن جوینده در فرا گرفتن نور علم و دانش، در مدّت زندگانى تا رسیدن اجل که فرصتى در دست است.
اى عجب و شگفت از این مثل هاى صائب و راست (که خطاء و اشتباهى در آنها نیست) و از این پندهاى شفاء دهنده (بیماریهاى نادانى و گمراهى) اگر برخورد به دلهاى پاکیزه و گوشهاى شنوا و اندیشه‏ هاى ثابت و عقلهاى استوار (که صلاح و فساد را تشخیص مى‏دهد) پس، از خدا بترسید مانند ترسیدن کسیکه پند را شنید و زیر بار رفت و (از روى نادانى) مرتکب گناه شد و اعتراف نمود (توبه و بازگشت کرد) و (از معصیت و نافرمانى) ترسیده عمل نیکو بجا آورد (رضاى خدا و رسول را تحصیل کرد) و (از عذاب الهى) حذر نمود و (بطاعت و بندگى) شتافت و (بروز رستاخیز) یقین حاصل نموده رفتار خود را (در دنیا) نیکو گردانید و باو اندرز دادند (براه راست و رستگارى رهنمائیش نمودند) پذیرفت، و او را (از سختیهاى پس از مرگ) ترسانیدند و ترسید (کارى نکرد که بسختى مبتلى گردد) و (از معصیت و نافرمانى) منعش کردند و (از آن) دورى کرد، و (فرمان خدا را) اجابت نمود، و (از گمراهى) دور شده، و (بعقل خویش) رجوع کرده، و (از گناهانى که مرتکب شده) توبه و بازگشت نمود، و (به پیشوایان) اقتداء کرد، و (عینا از رویّه آنها) متابعت نمود، و راه راست باو نموده شد و آنرا دید (در آن قدم نهاد) پس شتابان جوینده حقّ گردید، و رستگار شد در حالتى که (از نادانى و گمراهى) گریزان بود، و (براى روز رستاخیز) ذخیره (براى هنگام نیازمندى) بدست آورد، و باطن خود را پاک گردانید، و معاد و بازگشت را (به بناى تقوى و پرهیز کارى) آباد کرد، و به توشه (بندگى خدا و خدمت بخلق) براى روز کوچ (از دنیا) و راه (سفر آخرت) و هنگام نیازمندى و جاى تنگدستى (قبر و قیامت) پشت خود را قوىّ نمود، و براى جایگاه همیشگى (آخرت) آن توشه را پیش از خود فرستاد، پس اى بندگان خدا پرهیزکار شوید و قصد کنید چیزى (عبادت و بندگى) را که براى آن آفریده شده‏اید، و از منتهى درجه چیزى (عذاب همیشگى) که شما را ترسانیده بترسید، و سزاوار گردید از بهشتى را که براى شما آماده ساخته بطلب وفاى وعده از او که وعده او همیشه‏ راست است و بجهة ترس از وحشت قیامت.

قسمت چهارم خطبه: (در بیان خلقت بدن انسان و ذکر نعمتهاى حقّ تعالى و ترسانیدن از هول و وحشت صراط و ترغیب بر تقوى و پرهیزکارى)
خداوند متعال براى بهره بردن شما (از شنوایى) دو گوش (قوّه سامعه) را آفرید تا آنچه را که لازم است (و در زندگانى اجتماع بکار آید) حفظ کنند، و (از دیدار) دو چشم (قوّه باصره) را قرار داد تا از تاریکى رها گردیده بینا شوند، و هر عضو (ظاهرى) را محتوى اعضاء (باطنه) گردانید (هر عضوى در بر دارد اعضائى را مثل دست که داراى رگ و خون و استخوان و مانند آنها است) و آن اعضاء را در ترکیب صورت و دوامشان در جاهاى مناسب قرار داد با بدنهائى که به ترکیبهاى سودمند خود قائم و برقرارند، و با دلهایى که (بعقل و تدبیر) روزى آن بدنها را مى ‏طلبند (یا روزیهاى خود «علوم و معارف» را جلب مى‏ نمایند) در حالتى که از منّتهاى نعمت بیکران او برخوردار بوده موجبات منّتهاى او بر شما هویدا است و با وسائلى که مانع (بیماریها) است بنعمت عافیت و تندرستى از او متنعّم مى ‏باشید، و (نیز از نعمت‏ هایى که بشما عطاء فرموده آنست که) مدّت عمر و زندگى را از شما پنهان داشته (نمى ‏دانید کى مى ‏میرید و این ندانستن براى انتظام امور دنیوىّ بسیار سودمند است) و از آثار گذشتگان پیش از شما براى شما عبرتها باقى گذاشت از لذّت‏ و بهره ‏اى که از دنیا بردند و از طول مدّت و فراخى که قبل از گلوگیر شدن ریسمان مرگ بآنها نصیب شده بود، پیش از رسیدن به آرزوها مرگ آنها را شتابان دریافت و میان آنان و آرزوها (شان را) جدائى انداخت، و در هنگام تندرستى توشه ‏اى (براى آخرت) تهیه نکردند، و در اوّل زمان (جوانى و توانائى) عبرت نگرفتند (و زندگى خود را بیهوده بسر بردند) آیا کسیکه در عنفوان جوانى و توانائى است انتظار مى ‏برد غیر پیرى و خمیدگى را و آیا کسی که تندرست است غیر بیماریهاى گوناگون را چشم براه است و آیا کسیکه باقى و برقرار است جز فناء و نیستى را منتظر است (خوشبخت کسیکه تا توانا و تندرست است فرصت را غنیمت شمرده در کار بشتابد) با اینکه نزدیک است دورى و جدائى (از دنیا) و انتقال و کوچ کردن (بآخرت) و لرزیدن از اضطراب و نگرانى درد مصیبت و سختى (جان کندن) و آب دهان فرو دادن از بسیارى غمّ و اندوه و چشم به اطراف داشتن براى درخواست فریادرسى و یارى جستن از خدمتگزاران (یا فرزند زادگان) و خویشان و دوستان و همسران، پس آیا خویشان (سختیهاى مرگ را) دفع میکنند و آیا شیون آنها سودى دارد در حالتى که در گورستان به گرو داده شده و در خوابگاه تنگ (قبر) تنها مانده است، گزنده ‏ها (مار و کژ دم و کرم و دیگر حیوانات) پوست تنش را پاره پاره کردند و سختیها تازگى او را پوسانید و از بین برد، و بادهاى سخت آثارش را محو کرد، و مصائب دوران نشانه‏ هاى او را نابود نمود (پس در میان قبر اثرى و در میان مردم خبرى از او باقى نماند) و جسدها پس از طراوت و تازگى تغییر یافت و استخوانها بعد از توانائى پوسیده شد، و جانها در گرو بارهاى گران (گناه) بماند، و به اخبار غیب و نادیده (قبر و قیامت و حساب و بهشت و دوزخ که درباره آن حیران و سرگردان بودند) یقین حاصل نمودند (و در آن هنگام) زیاد کردن کردار نیکو را از ایشان نمى ‏طلبند و از بدى خطاهاشان رضاء و خوشنودى بدست نمى‏ آورند (زیرا دنیا جاى عمل است و آخرت دار جزاء، پس آنجا نمى ‏گویند به کردار نیک بیفزا تا از تقصیر تو در گذریم و یا چون بسبب معصیت و نافرمانى از تو رنجیده‏ایم ما را خوشنود نما) آیا شما پسران این مردم و پدران و برادران و خویشان ایشان نیستید که از رویّه ایشان پیروى کرده بر مرکب آنان سوار شده در راهى که رفته‏ اند قدم مى ‏نهید پس دلها سخت است براى بدست آوردن نصیب و بهره خود و غافلست از هدایت و رستگارى، و در غیر مسیر خویش (در راه معصیت و نافرمانى) راه مى ‏پیماید، گویا مقصود (توجّه تکالیف الهیّه) بغیر ایشان است و گویا هدایت و رستگارى آنان در گرد آوردن (متاع) دنیا است (نه براى تحصیل زاد و توشه آخرت).

قسمت پنجم خطبه: و بدانید که عبور شما بر صراط (پل دوزخ) است که قدمها از لغزش بر آن لرزان و شخص دچار هول و ترس بسیار گردد، پس اى بندگان خدا از خدا بترسید مانند ترسیدن خردمندى که فکر و اندیشه (روز رستاخیز) دل او را مشغول ساخته و خوف و ترس (از عذاب الهى) بدنش را رنجور نموده و عبادت و بندگى شب خواب اندک او را هم از دستش گرفته و امید (به رحمت پروردگار) او را در وسط روزها (هنگام شدّت حرارت و گرمى) تشنه نگاه‏داشته (شب را بیدار است و روز را روزه دار) و بى علاقه‏گى بدنیا خواهش هاى نفس را از او باز داشته، و ذکر خدا به زبانش جارى است (همیشه بیاد خدا است) و ترس (از معصیت و نافرمانى) را براى در امان بودن (روز رستاخیز) مقدّم داشته (در دنیا گناهى ننموده تا در قیامت بعذاب مبتلى نگردد) و از گفتار و کردارى که او را از راه راست و آشکار باز دارد چشم پوشیده و براى رسیدن براه راست روشن (رضاء و خوشنودى خدا) که مطلوبست در راستترین راهها سیر کرده، و فریب خوردن (از دنیا) که بسیار مانع (از رستگارى) است او را (از عبادت و بندگى) باز نداشته و مشتبهات بر او پنهان نیست (در هیچ امرى نادان نباشد) مظفّر و خرسند است به شادى مژده (ببهشت) و به آسایش و خوشى بسیار در آسوده ترین خوابگاه خود (قبر) و ایمن تر روزش (قیامت) از گذرگاه دنیا گذشته و ستوده شده و توشه آخرت را پیش فرستاده و خوشبخت گردیده و از ترس (خدا در راه حقّ) شتاب کرد، و در دنیا که مهلتش دادند (براى عبادت و بندگى) سرعت نمود، و در طلب خوشنودى پروردگار شوق داشت، و براى گریختن (از عذاب الهى براه حقّ) رفت، و در امروز (دنیا) مراقب فردایش (آخرت) بود و آنچه که در پیش داشت (حالات قبر و برزخ و قیامت) پیش از رحلت دید، پس بهشت بجهت ثواب و بخشش (براى نیکوکاران) کافى است (کارى کنید که جایگاه همیشگى شما آنجا باشد) و دوزخ بجهت عذاب و سختى (براى گناه کاران) بس است (کارى کنید که در آنجا قرار نگیرید) و کافى است که خداوند (از بد کاران) انتقام کشد و (به نیکوکاران) مدد و یارى دهد، و بس است که قرآن (در روز رستاخیز با کسانیکه از آن پیروى نکرده‏ اند) احتجاج نموده دشمن گردد.

قسمت ششم خطبه: وصیّت و سفارش من بشما پرهیزکارى است و ترس از خدا که بوسیله آنچه ترسانده (عذاب و سختیهاى قیامت) جاى عذر باقى نگذاشته و بآنچه (قرآن کریم) واضح و آشکار نموده حجّت تمام کرده است، و شما را از دشمنى (شیطان) ترسانیده (در قرآن کریم س 2 ى 168 وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ یعنى جاى پاهاى شیطان گام ننهید و از او پیروى نکنید، زیرا او براى شما دشمن آشکار است) که نفوذ میکند در سینه‏ ها پنهانى و بصورت خیرخواهى (براى گمراه نمودن) در گوشها سخن مى‏گوید، پس (پیرو خود را) گمراه کرده تباه مى‏ سازد، و (او را) وعده داده (و به هوسهاى بیجا) آرزومند مى‏ گرداند، و جرمهاى بد را (در نظر او) آرایش مى ‏دهد، و گناهان بزرگ هلاک کننده را آسان جلوه مى‏دهد، تا آنکه بتدریج پیرو خویش را فریب داده مانند رهن و گرو در قید و بند اطاعت خود در آورد (چنانکه رهن و گرو به ازاء مالى است که تا داده نشود گرو مستردّ نگردد، پیرو شیطان تا به دستوراتش رفتار ننماید دست از او بر نمى‏دارد آنگاه) آنچه (از خواهشها) که زینت و آرایش داده بود انکار میکند، و آنچه (گناهانى) که آسان وا نموده بود بزرگ مى‏شمرد، و از آنچه که (پیروان خود را) ایمن کرده بود مى‏ترساند (این سخن اشاره است بآنچه خداوند در قرآن کریم س 8 ى 48 از او حکایت فرموده: وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ، وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ، فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى‏ عَقِبَیْهِ، وَ قالَ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنْکُمْ، إِنِّی أَرى‏  ص195 ما لا تَرَوْنَ، إِنِّی أَخافُ اللَّهَ، وَ اللَّهُ شَدِیدُ الْعِقابِ یعنى آنگاه که شیطان کردار مشرکین قریش را براى رفتن بجنگ پیغمبر اکرم زینت و خوبى آنرا در نظر آنها جلوه داد و گفت: امروز از جهت توانائى و انبوهى لشگر هیچکس بر شما غالب نخواهد شد و من فریادرس شما هستم، پس آنگاه که آنان لشگر اسلام را در بدر دیده بهم نزدیک شدند، شیطان برد و پاشنه پا یعنى بطور قهقرى باز گشته گفت: من از شما بیزارم، من مى‏بینم فرشتگان براى یارى مسلمین مى ‏آیند و شما نمى‏ بینید، من از خدا مى‏ ترسم و عذاب خدا سخت است).
قسمت هفتم خطبه: در کیفیّت آفرینش انسان است (و حالات او را در دنیا و قبر شرح داده و مردم را به عبرت گرفتن از گذشتگان یاد آورى و آنها را به توبه ترغیب مى ‏فرماید): (شما را از فریب شیطان آگاه ساختم، اکنون) آیا شما را به چگونگى خلقت انسان یاد آورى نمایم که خداوند او را در تاریکى رحمها (بچه دانها) و پرده ‏ها که (براى او) مانند غلاف بود بیافرید (رحمها اشاره است به رحم و شکم و مشیمة که پرده‏ایست بچه با آن بدنیا مى ‏آید) از نطفه ریخته شده‏ و خون بسته گردیده ناقص، پس در شکم بچه شد بعد کودک شیر خواره و از شیر گرفته تابسنّ احتلام رسید، پس او را قلب حفظ کنند (عقل) و زبان گویا و چشم بینا بخشید براى اینکه بفهمد و (از گذشتگان) عبرت گیرد و از معصیت و نافرمانى خوددارى و دورى نماید، تا اینکه بحدّ کمال رسیده قدّ راست کرد و کبر و غرور بر او مستولى شده فرار کرد (از خدا و رسول پیروى ننمود) و گمراه شده (در راه غیر مستقیم قدم نهاده از گفتار و کردار ناپسندیده) بى باک بود، بطوری که هوا و هوس خود را در دلو بزرگ (از چاه ضلالت و گمراهى بیرون) مى‏کشد (مانند کسیکه از بالاى چاه بوسیله دلو آب بیرون مى‏آورد) براى رسیدن به خوشیها و حاجتهاى دنیاى خود سعى و کوشش بسیار دارد، و باور ندارد که ناکامى و بلائى باو رخ نماید و از هیچ گناهى باک ندارد، پس در غفلت و نادانى و ضلالت و گمراهى مرد بعد از آنکه در لغزش و خطاى خویش اندک زمانى (در دنیا) زیسته بود و در مقابل نعمت‏هایى که خداوند باو بخشیده (براى آخرت) عوض و سودى نبرد، و آنچه بر او واجب بود بجا نیاورد،پس در اواخر سرکشى و پیروى از هواى نفس و هنگام خوشحالى اندوههاى مرگ او را فرا گرفت و با دردهاى سخت و بیماری هاى گوناگون که بحران آن در شب است حیران و سرگردان روز را بشب مى‏آمد و شب را تا بروز بیدار بود، در حالتى که برادر غم خوار و پدر مهربان و همسرى که از بى صبرى واى واى مى‏گفت و دختر (یا مادر) که از اضطراب و نگرانى به سینه مى‏زد، در اطراف او بودند و آن مرد در بیهوشى جان کندن که او را بخود مشغول داشت در غمّ و اندوه بسیار و ناله دردناک و جان دادن با سختى و رفتن از دنیا از روى رنج مبتلى بود، پس (از مردن) در کفنها پیچیده میشود در حالت نومیدى و (بسوى قبر) کشیده در حالتى که فرمانبردار و آرام است (چون کارى از او بر نمى‏آید) بعد او را روى تخته‏هاى تابوت مى ‏اندازند وا مانده و از حال رفته مانند شتر از سفر باز گشته و رنجور که از جهت بیمارى لاغر گردیده است، (پس از آن) فرزندان خدمتگزار و برادران گرد آمده او را به دوش مى‏کشند (و مى ‏برند) تا خانه غربت و بى ‏کسى (قبر) جائیکه دیگر ملاقات نخواهد شد و چون تشییع کننده ‏ها و مصیبت دیده‏ها (از گورستان) باز گردند او را در قبر مى ‏نشانند در حالتى که‏ از وحشت و ترس سؤال (نکیر و منکر) و لغزش در امتحان آهسته سخن مى‏گوید (زیرا از ترس بر بلند سخن گفتن توانائى ندارد، یا آنکه از هول امتحان و سؤال، با خدا راز مى‏گوید که پروردگارا مرا بدنیا بازگردان تا کار نیکو انجام دهم) و بزرگترین بلیّه در آنجا آب گرم نازل شده و وارد کردن به دوزخ و هیجان و شدّت صداى آتش است، در عذاب سستى نیست تا او را راحتى دهد و نه آسایشى که رنج را بر طرف سازد و نه قوّت و طاقتى دارد که از آن مانع گردد و نه مرگى که او را (از این سختى) بره اند، و نه چشم برهم زدن و خواب اندکى که اندوهش را بزداید، بین انواع مرگها (دردهاى سخت) و عذابهاى پى در پى مبتلى است، ما (از این عذابها) بخدا پناه مى‏بریم (و رهائى از آن گرفتاری ها را از او درخواست مى ‏نماییم).
 قسمت نهم خطبه: بندگان خدا، کجا هستند کسانی که خداوند بآنها عمر و زندگى عطاء فرمود و به نعمت هاى خود آنان را متنعّم نمود، و آنچه باید بدانند بآنها آموخت بطوریکه فهمیدند، و بآنان مهلت داد و ایشان در بازى و بیهودگى فرصت را از دست دادند، و در تندرستى و رفاه بودند (عطاهاى خدا را) فراموش کردند آنها را مدّتى دراز مهلت دادند و بایشان احسان و نیکوئى کرده از عذاب دردناک ترسانیدندشان، و به نعمتهاى بزرگ وعده داده شدند (و آنان از خواب غفلت بیدار نگشتند) از گناهانى که (ارتکاب آنها) هلاک و تباه مى ‏سازد و از عیب هایى که (خدا را) بغضب و خشم مى ‏آورد دورى کنید (تا رستگار گردید).
اى دارندگان دیده‏ هاى بینا و گوشهاى شنوا و تن درست و کالاى دنیا (مال و اولاد) آیا هیچ جاى گریز یا رهائى یا پناه گاه یا تکیه گاه یا جاى فرار و باز گشتى (از عذاب الهى) هست یا نیست‏ چگونه (از فرمان خدا) باز گشته به کجا باز گردیده بچه چیز فریفته مى ‏شوید بهره هر یک از شما از زمین باندازه درازى و پهناى قامت او است با رخسار خاک آلوده (آنگاه که زیر خاک پنهان گردد، پس این همه رنج و کوشش براى بدست آوردن خانه‏ها و آبادیها چه سودى دارد) اکنون اى بندگان خدا فرصت را غنیمت شمرید تا وقتى که ریسمان (مرگ) رها است و گلوى شما را نگرفته و روح در بدن شما مى ‏باشد در حینى که موقع هدایت و رستگارى است و بدنها راحت و اجتماع فراوان و مهلت زندگانى و اراده و اختیار بر قرار و موقع توبه و بازگشت و مجال انجام حاجت و نیازمندى باقى است، یش از رفتن فرصت و قرار در جاى تنگ (قبر) و ترس از نابودى و بیرون شدن جان از بدن و رسیدن غائب نادیده (مرگ) که در انتظار آن مى ‏باشند و گرفتار (عذاب) خداى غالب و توانا گردیدن.