معالجۀ عداوت و دشمنى

و معالجۀ این صفت خبیثه آن است که:اول تأمّل کند در این که دشمنى و عداوت، شجره‌اى است که:به جز اندوه و الم در دنیا ثمرى ندارد.و صفتى است که:غیر از غصّه و غم اثرى نمى‌بخشد.ساغرى است که:به جز زهر جانگزا به کام صاحب خود نریزد.و آتشى است که:به غیر از دود کدورت از آن بر نخیزد،زیرا که عدوّ مسکین همیشه با اندوه و غصه قرین،و پیوسته با رنج و محنت همنشین است.به سبب عداوت خاندانهاى کهن بر باد،و دودمان قدیم از بیخ و بنیاد بر افتاد.و بسا دولتهاى بى‌پایان که به سبب عداوت به نکبت مبدّل،و بسا عزّتها که بنیادش به تیشۀ عداوت سست و مختل گردیده.

بلکه آنچه از کتب و تواریخ و سیره‌ها و احوال مردمان،مکرر معلوم شده آن است که:

هیچ دولتى به سر نیامد مگر به واسطۀ عداوت و دشمنى.

درخت دوستى بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنى بر کن که رنج بى‌شمار آرد و اکثر آن است که:مطلقا از کینه و عداوت،ضررى به آنکه او را دشمن دارند نمى‌رسد.و بعد از آن ملاحظۀ عاقبت آن را در آخرت بنماید که آدمى را به عذاب الیم مى‌رساند.و چون این امور را تأمّل کرد،و متنبه گردید که:عاقل همیشه خود را در حالتى باقى نمى‌دارد که مضرّات آن به او عاید،و دشمن از آن منتفع گردد،پس سعى نماید که با آن شخصى که عداوت و کینه دارد رفتار دوستانه و گفتار مشفقانه به عمل آورد.و با او به مهربانى و شکفتگى ملاقات کند.و در قضاى حوایج او سعى نماید.و در مجامع و محافل،نیکیهاى او را اظهار نماید.بلکه نسبت به او زیاده از دیگران نیکى و احسان کند تا نفس را گوشمالى داده بینى شیطان را بر خاک مالد.و پیوسته چنین رفتار کند تا آثار عداوت از دل او بر طرف شود.

و ضد این صفت،«نصیحت»است،که عبارت است از:خیر خواهى و نیک پسندى بر دیگران.و آن نیز بر دو قسم است:باطنى و ظاهری

اولى:عبارت از آن است که:به دل،طالب خوبى و خیر مسلمین باشد.

دومى:آن است که خیر و صلاح ایشان را به جا آورد.

و شرافت این صفت بسیار،و فضیلت آن بى‌شمار است،همچنان که در بیان صفت حسد مذکور خواهد شد.