آشنائى با اسرار ملک و ملکوت

بعضى از عرفا گفته اند که خداوند عالم به قدرت کامله خود گویا نمود در حق ارباب دلهاى آگاه و اصحاب مشاهده، هر ذره را که در آسمانها و زمینها موجودند تا اینکه تسبیح و تقدیس ایشان را شنیدند و گواهى ایشان را به انکسار و عجز خود استماع نمودند که به آنها گویا بودند به زبان واقع، که نه عربى است و نه عجمى، نه متضمن بانگ و آواز و نه مشتمل بر حروف و الفاظ است.و آن را نمى توان شنید مگر به گوش هوش و سمع ملکوتى.و این نوع مکالمه که ذرات وجود را با رب قلوب است مناجات نیز گویند و از براى آن نهایت و انجامى نیست، زیرا که منبع آن از دریاى محیط کلام حق است که نهایت ندارد.

« قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْر مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْر قَبْل أَنْ تَنْفَد کَلِمَات رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا».

اى رسول بگو که اگر دریا براى نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود، پیش از آن که کلمات الهى پایان یابد، دریا خشک خواهد شد هر چند دریائى دیگر باز ضمیمه آن کنند.کهف، (سوره 18)، آیه 109.

و چون که گفتگوى ایشان از اسرار ملک و ملکوت است و هر کسى محرمیت آنها را ندارد بلکه قبور اسرار، سینه آزادگان است و بس، پس به این جهت با هر کسى به تکلم در نیایند بلکه گفتگوى ایشان با خاصان درگاه و محرمان بارگاه است.و ایشان نیز آنچه مى شنوند با دیگران حکایت نکنند.

آرى هرگز دیده اى که محرم اسرار سلطان در مقام افشاى اسرار او بر آید و در کوچه و بازار به آنچه میان او و سلطان گذشته زبان گشاید؟ ! و اگر اظهار اسرار روا بودى محرم اسرار حضرت آفریدگار یعنى رسول مختار - صلى الله علیه و آله و سلم - نهى از افشاء سر و راز نکردى و حیدر کرار را مخصوص به بعضى اسرار نفرمودى و نگفتى:

 ((لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِکْتُمْ قَلِیلاً وَلَبَکَیْتُمْ کَثِیرًا))

«هرگاه بدانید آنچه را من مى دانم هر آینه کم خواهید خندید و بسیار گریه خواهید کرد»  .بلکه آنچه را مى دانست نمى گفت تا کم بخندند و بسیار بگریند.

علاوه بر این آنکه: این اسرار معانى چند هستند که الفاظ «ناسوتیه » و حروف صوتیه طاقت تحمل آنها را ندارند و نمى توان به این قالب در آورد، پس با کسى مى توان گفت که با زبان ملکوتى آشنا باشد.و «ابو حامد غزالى » در این مقام، کلامى ذکر کرده و نسبت به بعضى از عرفا داده و خلاصه آن تقویت طریقه «اشاعره » ، و استناد جمیع اشیاء و افعال و احوال به مبادى عالیه و اثبات است.و والد ماجد حقیر - قدس سره - در «جامع السعادات » آنرا نقل کرده اند و در آخر آن اشاره فرموده اند که این کلام و امثال آن ناقص و قاصر، و ثبوت نوع اختیارى از براى انسان در افعال و حرکات خود بدیهى و ظاهر است.همچنان که ضرورى شریعت مقدسه و نص آیات و اخبار کثیره است.و اولى، اعراض و سکوت از امثال این کلمات و متابعت طریقه شرع مستطاب است.

و چون چندان فایده اى بر نقل آن مترتب نبود بلکه ذکر آن موجب شبهات فاسده از براى کسانى که در فهم رد آن قاصرند مى شد در این کتاب متعرض آن نشدیم.