علاج عجب به عبادت و طاعت

و اما علاج عجب به عبادت و طاعت، آن است که:بدانى که غرض از عبادات و طاعات،اظهار ذلت و مسکنت است.و عادت و ملکه شدن این‌ها از براى نفس انسانى تا معنى بندگى و حقیقت آن حاصل شود.و عجب چون منافات با این مطلب دارد لا محاله عبادت را باطل مى‌کند و بعد از بطلان آن،عجب به آن چه معنى دارد.بلکه ترک عبادت بهتر است از عبادت با عجب.

گنه کار اندیشه‌ناک از خداى
بسى بهتر از عابد خودنماى

علاوه بر اینکه شرایط و آداب عبادت بسیار،و عبادت بدون یکى از اینها فاسد و بى‌اعتبار و آفاتى که باعث حبط و ردّ آنها مى‌گردد بى‌شمار است. پس در هر عبادتى یحتمل که شرطى از آن مختل و یا آفتى به آن عارض شود و به این جهت فاسد و از درجۀ قبول ساقط شده باشد و با این احتمال در عبادت، عاقل چگونه به آن عجب مى‌کند؟و کسى که ادعاى آن نماید که یقین دارد که: عبادت او مستجمع جمیع شرایط و آداب و خالى از همه آفات است بسى غافل و از حقیقت کار جاهل است.

دردا که دوش طاعت سى سال خویش را
دادم به مى‌فروش و به یک جرعه بر نداشت
علاوه بر اینکه اگر همه اهل عالم،عمر خود را در طاعت و عبادت صرف کنند عبادت ایشان را در درگاه خداوندى وقعى نیست.

مپندار گر طاعتى کرده‌اى که
نزلى بر این حضرت آورده‌اى

و بر فرض اینکه: عبادت از هر خللى خالى باشد در وقتى ثمرى مى‌دهد و اثرى مى‌بخشد که عاقبت صاحبش به خیر ختم شود.
و کیست که از خاتمه امر خود مطمئن باشد و با وجود این،عجب به عبادت و طاعت نیست مگر حمق و سفاهت
.