تامل در عجایب استخوان سر

و ساعتى تامل کن در سر و عجایب خلقت آن و ببین که آنرا از استخوانهاى مختلف الشکل مرکب نموده - مانند کره - که باطن آنرا مجمع حواس کرده و کاسه سر را از شش استخوان آفریده ، دو استخوان از آنها بجاى سقف و چهارتاى دیگر به منزله دیوار است و همه آنها را به یکدیگر وصل کرد و در محل وصل آنها که «شئون » نامند درزهاى بسیار قرار داد تا بخاراتى که در دماغ بهم مى رسد از آنها بیرون رود و در باطن سر مکث نکند تا موجب حصول امراض گردد.

و چهار استخوان دیوار را چون صدمات بیشتر بر آنها وارد مى شود صلب تر از استخوانهاى سقف آفریده و از این چهار تا یکى را که در پشت سر واقع است محکمتر و از دیگران کرد ، زیرا که چون از پیش نظر غایب است دیده را محافظت آن ممکن نیست پس باید استحکام آن بیشتر باشد تا از آفات محفوظ باشد.

و در آنجا دماغ را خلق کرد چرب و نرم ، تا رگهائى که از آن مى روید نرم باشد و نشکند و صور محسوسات در آنجا نقش شود و مزاج آنرا تر و سرد گردانید تا به سبب حرارتى که از حرکات فکریه حاصل مى شود نسوزد و دو پرده بر روى آن کشید: یکى نرم و نازک ، که ملاصق دماغ است و دیگرى صلب و غلیظ که به کاسه سر متصل است و در آن سوراخهاى بسیار است که فضلات دماغیه از آنها بیرون مى ریزد و از براى آن شعبه هاى بسیار باریک است از درزهاى کاسه سر بالا رفته و به آنها پرده و کاسه به یکدیگر ملصق شده اند.

و اصل دماغ را منقسم به دو قسم نمود: یکى نرم تر از دیگرى و در میان آنها پرده نازکى آفرید که نرم تر از صلب متاذى نگردد و در تحت دماغ ما بین پرده غلیظ و استخوان ، صفحه فرش گردانید مشبک ، که متکون است از شرائینى که از دل و جگر به سمت دماغ صعود کرده اند و در آن صفحه خون و روحى که به جهت غذاهاى دماغ از دل و جگر بالا مى آیند نضج مى یابد و برودتى هم مى رساند و مناسب مزاج دماغ مى گردد و به تدریج غذاى آن مى شود و اگر چنین نبودى خون جگر و روح دل به جهت کثرت حرارتى که دارند صلاحیت غذاى دماغ را نداشتندى و چون منشا حس و حرکت و مبدا آن دماغ است و سایر اعضاء را به خودى خود حسى نیست پس خداى تعالى از ماده دماغ رگهاى بسیار آفرید و از آن رویانید و به سایر اعضاء متصل کرد تا به واسطه آنها اثر حس و حرکت از دماغ به سایر اعضاء برسد و اگر همه این رگها از اصل دماغ جدا گشتى سر سنگین شدى بلکه از اندازه بزرگتر شدى از این جهت از ماده دماغ رگى سفید که آنرا «نخاع » گویند شبیه دماغ آفرید و آنرا از سوراخى که در زیر کاسه سر خلق کرد بیرون کرده و داخل استخوان گردن نموده تا صلب کشید و بسیارى از رگها که به آنها احتیاج بود از آنها جدا کرده و به سایر اعضاء فرستاد ، پس دماغ به منزله چشمه و نخاع بجاى نهر بزرگى است که از آن جارى و سایر رگها چون نهرهاى کوچک است.