حکمت الهى در خلقت پشه و زنبور

و اساطین علماء و اعاظم حکما در بیان عجایب صنایع و غرایب بدایع ، بذل جهد خود را کرده و در دریاى حکمت فکرت غواصى نموده و کتب و دفاترى ساخته و پرداخته اند ولى با وجود این ، نسبت به آنچه در واقع و نفس الامر هست تهیدست مانده اند.
و ما در این موضع ، اشاره مى کنیم به قلیلى از حکمتها و عجایبى که در اضعف حیوانات ، که: پشه و زنبور است و اشرف آنها که: انسان است و بعضى از انواع یکى از اجناس پست ترین عوالم الهیه است تا دیگر اجناس و عوالم ، به قیاس به آن دانسته شود.
و چنانچه متعرض بیان آنچه فهمیدن از براى ما ممکن است از عجایب و مصالحى که در یک عضو از اعضاى یکى از این سه حیوان است نشویم از وضع کتاب بیرون و شرح آن از حد افزون مى گردد.

پس بر سبیل اختصار و اجمال بعضى از عجایب و حکم آنها را بیان مى کنیم تاکیفیت تفکر در صنایع پروردگار دانسته شود و لهذا مى گوئیم:

اما پشه: تامل کن در آن که با وجود خردى جثه آن ، خداوند عالم آنرا به هیئت فیل ، که بزرگترین حیوانات است خلق نموده و از براى آن خرطومى چون خرطوم فیل قرار داده و جمیع اعضائى که از براى فیل است در آن خلق کرده ، به علاوه دو بال و دو شاخ.
و این جثه ضعیف را منقسم به اعضاى ظاهریه و باطنیه فرموده است و دو دست و دو پاى آنرا کشیده و دو چشم و دو گوش آن را شکافت و سر و شکم از براى آن قرار داد.
و در باطن آن موضع غذا مقرر داشت و جمیع قوائى که در مرمت بدن ضرورى است از «غاذیه » و جاذبه و دافعه و ماسکه و هاضمه و نامیه ، به آن عطا نموده و آنرا به غذائى که خون حیوانات است دلالت کرد و دو بالش داد که به وسیله آنها به طلب غذا پرواز کند و خرطومش عطا کرد که از آن خون را به خود بکشد و خرطوم آنرا با وجود هایت باریکى «مجوف » کرد تا خون صاف از آن بالا رود و آنرا طریقه فرو بردن خرطوم در بدن حیوان و مکیدن ، تعلیم کرد و آنرا از دشمنى انسان آگاه ساخت و یاد داد که چون انسان دست خود را حرکت دهد قصد آنرا دارد ، پس راه فرارش را آموخت و گوش آنرا چنان شنوا گردانید که همهمه حرکت دست را از دور مى شنود و راه فرار پیش مى گیرد و چون دست ساکن شد باز «معاودت » مى نماید و آنرا دو حدقه کرامت فرمود که مواضع غذاى خود را ببیند و به سمت آن پرواز کند و چون حدقه او کوچک بود و محل «جفن » و مژه در آن نبود که گرد و غبار را از حدقه محافظت کند تعلیم آن نمود که به دو دست خود گرد و غبار را از حدقه دور و آنرا صیقل دهد و به این سبب است که حیوانات خرد مانند مگس و پشه على الاتصال دستهاى خود را به حدقه مى زنند و اینقدر قلیلى است از عجایب صنع خدا در آن و چنانچه اولین و آخرین جمع شوند که احاطه به جمیع عجایب ظاهریه و باطنیه آن کنند عاجز مى گردند.

و اما زنبور: تفکر کن که چگونه خداوند حکیم از آب دهان آن موم و عسل را آفرید که یکى نور و ضیاء و دیگرى مرهم و شفاست و آنرا تعلیم کرد تا از گلها و شکوفه ها غذاى خود را بردارد و از نجاسات و کثافات اجتناب نماید و از براى ایشان پادشاهى قرار داد و هیئت آنرا از دیگران ممتاز کرد و همه را مطیع و منقاد امر و نهى آن گردانید و آنرا عدل و سیاست آموخت و خیر خواه همه گردانید تا یکى را بر درخانه گماشت که هر کدام که نجس باشد منع کند و بکشد و به آن وحى نمود که در بلندیها و کوهها و درختها از موم خانه سازد تا از آفات محفوظ باشند.

و نظر کن در کیفیت بناى خانه هاى ایشان که همه را به شکل مسدس مى سازند ، زیرا اگر «مستدیر»  ساختندى در بیرون خانه ها خلل و فرج «مهمل » ماندى و اگر مربع بنا کردندى زوایاى آن در اندرون خالى بودى ، پس شکل مسدس را اختیار کردند که هیچ موضعى از مواضع خارجه و داخله آن ضایع نماند «فسبحان من خالق خبیر و حکیم لطیف و بصیر» .