نسخه 4899 کتابخانه نور عثمانیه

(1) چنین گوید اضعف ضعفا و خادم فقرا ، عزیز بن محمّد النسفی ، که جماعت درویشان ازین بیچاره درخواست کردند که می باید که در منازل روندگان کتابی جمع کنید ، و دیگر بیان کنید که رونده کیست ؟ و راه چیست ؟ و منزل چند است ، و مقصد کدام است ، تا تو را ذخیره و یادگاری باشد ، و ما را مونس و دستوری بود . در خواست ایشان اجابت کردم ، و از خدای تعالی مدد و یاری خواستم تا از خطا و زلل نگاه دارد . (( انّه علی ما یشاء قدیر و بالاجابة جدیر )) .

فصل اوّل : در بیان رونده و در بیان مقصد

(2) بدان که درویشان سوال می کنند که رونده کیست ؟

(3) ای درویش ! رونده اوّل حسّ است ، و بعد از مدّتی رونده عقل می شود ، آن عقل که رسول فرماید که (( العقل نور فی القلب یغرق به بین الحقّ و الباطل )) ، نه عقل معاش . و بعد از مدّتی دیگر رونده نور عقل می گردد .

(4) چون رونده را دانستی ، اکنون بدان که مقصد و مقصود جمله روندگان معرفت خدای است ، و معرفت خدا کار نور الله است و حسّ و عقل و معاش از معرفت خدا بی بهره و بی نصیب اند . حواس ده گانه کارکنان عقل اند ، و عقل معاش ، پادشاه روی زمین است ، و عمارت روی زمین از وی است . پس کار روندگان آن است که در سعی و کوشش باشند در صحبت دانا تا به نور الله رسند و خدای را بشناسند .

فصل دوّم : در بیان منازل روندگان

(5) چون رونده را دانستی ، و مقصد روندگان را شناختی ، اکنون بدان که سوال دیگر می کنند ، و می گویند که راه چیست ، و منزل چند است ؟

(6) ای درویش ! از تو تا خدا راه نیست ، نه به طریق طول و نه به طریق عرض ، یک نکته بیش نیست ، و آدمی مستعدّ را معرفت به یک کلمه دانا حاصل می شود ، و سیر الی الله تمام گردد .

(8) ای درویش ! از تو تا خدا راه نیست ، و اگر هست راه تویی ، خود را از میان بردار تا راه نماند ! و به یقین بدان که هستی خدای را هست و بس . و آن عزیز از سر همین نظر فرموده است : (( خطوتان و قد وصلت )) .

یک قدم بر نفس خود نه ، دیگری بر کوی دوست-هر چه بینی دوست بین ، با این و آنت کار نیست

(9) و اگر سوال از منازل می کنند که روندگان در آن منازل ساکن اند ، و هر یک اعتقاد اهل آن منازل دارند ، آن منازل را بیاورم ، که دانستن آن منازل فواید بسیار است .

(10) ای درویش ! اگر چه در عالم مذاهب بسیار ، و اعتقادات بی شمار است ، امّا جمله اعتقادات را در ده مرتبه کرده اند ، و اعتقادات جمله اهل عالم در آن ده مرتبه جمع است ، و ما آن ده مرتبه را به شرح تقریر کنیم ، که دانستن آن ده مرتبه فواید بسیار دارد ، و سالکان را در سیر فی الله مددی عظیم است ، و دانایان را دانستن آن ده مرتبه ضرورت است از جهت تربیت و پرورش مریدان ، تا بیماری همه را بدانند ، و علاج همه به آسانی میسّر شود ، که طبیب چون بیماری شناخت ، علاج آن آسان گشت و به شنیدن این قناعت نکنند که از شنیدن تا دانستن راه دور است . و در هر منزلی منزل کنند تا صلاح و فساد آن منزل را به حقیقت بشناسند ، آن گاه از آن منزل سفر کنند .

(11) ای درویش ! مردم غلط عظیم کرده اند ، هر چه را شنیدند ، پنداشتند که دانستند ، و چون آن را باز گفتند ، پنداشتند که به عمل آوردند . و از هر یکی ازین منازل راه به خدا هست ، سالک از هر کدام منزل که سلوک آغاز کند ، و به شرط سلوک کند ، البته به مقصد رسد و مقصود حاصل کند . و ازین منازل هیچ یک بر یکدیگر مقدّم ، و هیچ یک موخر نیستند . از هر کدام که سلوک آغاز کند ، روا باشد ، از جهت آن که جمله مقلّد اند ؛ آنچه شنیده اند ، اعتقاد کرده اند . و همه روز با یکدیگر به جنگ اند ، و هر یک می گویند که آنچه حقّ است با ماست ، و دیگران بر باطل اند . و آن که سلوک را تمام کرد ، و معرفت خدا حاصل کرد ، نه درین منازل است ، وی در مقصد است ، و با همه کس به صلح است . سالک چون به مقصد رسد ، وی می داند که ازین منازل کدام دور اند و کدام نزدیک اند ، و کدام در مقصد اند . باید که بدانی که معرفت خدا علامات بسیار دارد ؛ و گفت را اعتبار نیست ، عمل را و علامات را اعتبار است .

(12) ای درویش ! هر که به خدا رسید و خدای را شناخت ، سیر الی الله تمام کرد و با خلق عالم به یک بار صلح کرد ، و هر که بعد از شناخت خدا تمامت جواهر اشیا و تمامت حکمت های جواهر اشیا کماهی دانست ، و دید ، سیر فی الله تمام کرد ، و همه چیز را دانست ، و هیچ چیز نماند که ندانست . و هیچ شک نیست که پیغمبر به خدا رسیده بود ، خدا را شناخته بود ، که این دعا می کرد (( اللهمّ ارنا الاشیاء کماهی )) .

(13) تا سخن دراز نشود و از مقصود باز نمانیم ، اهل هر منزل قاعده یی و قانونی دارند ، در سخن گفتن. چون منزل دیگر می شود ، سخن دیگر می شود .

(14) ای درویش ! از صد هزار سالک که درین راه در آیند ، یکی به خدا رسد . و خدا را بشناسد ، و از صد هزار سالک که به خدا رسند ، و خدا را بشناسند ، یکی بدآنجا رسد که اشیا را و حکمت اشیا را کماهی بداند و ببیند ، و باقی جمله درین میان فرو روند .

(15) ای درویش ! عالی همّت باش ، و تا زنده یی در کار باش ، که علم و حکمت خدا نهایت ندارد . و این بیچاره درین کتب و رسایل که پیش ازین نوشت ، سخن چهار منزل جمع کرد و نوشت ، و زیاده از چهار منزل ننوشت ، از جهت آن که طالبان عالی همّت ندیدم . اگر طالبی عالی همتّی ، زیرکی ، چستی ، چالاکی ، عاشقی ، صادقی ، با ثباتی ، با وفایی ، حقّ شناسی ، کم گویی ، سرّ نگه داری یافته شود ، هر ده مرتبه را جمع کرده اید ، و نوشته شود (( و ما توفیقی الا بالله علیه توکلّت و الیه انیب )) . اوّل از منزل علما آغاز کردیم ، و علما جمله درین منزل اند .