به نام خداوند بخشنده مهربان‏

(نون) قسم به قلم و آنچه مى‏نویسند که تو به خاطر لطفى که پروردگارت به تو کرده دیوانه نیستى‏ و اینکه براى تو اجرى است غیر مقطوع‏ و اینکه تو داراى ملکات اخلاقى بس بزرگى هستى که بر آن مسلطى.پس به زودى خواهى دید و آنها نیز خواهند فهمید که کدامتان مبتلا به جنون هستید. محقّقا پروردگارت به اینکه چه کسى از راه او منحرف و چه کسانى راه یافته هستند داناتر است.

پس تکذیب گران را اطاعت مکن. آنان نیز همین را مى‏خواهند که تو سازش کنى و آنها نیز با تو بسازند و نیز هر فرومایه عیب‏جو که براى هر حق و باطلى سوگند مى‏خورد و در بین مردم سخن چینى و افساد مى‏کند و مانع رسیدن خیر به خلق مى‏شود و نیز هر تجاوزگر دل آلوده‏اى را اطاعت مکن.

همان کسى که علاوه بر همه آن عیبها بد دهن و خشن است و مردم، پدرى برایش نمى‏شناسند، کسیکه تنها مایه غرورش این است که صاحب مال و فرزندان است، چون آیات ما بر او خوانده مى‏شود میگوید افسانه‏هاى قدیمى است. (1تا15)

ما در برابر غرورش به نهایت درجه خوارش مى‏سازیم، آرى ما ایشان را مى‏آزمائیم همچنانکه صاحبان آن باغ را آزمودیم که قسم خوردند و به هم قول دادند فردا میوه باغ را بچینند بدون اینکه انشا اللّه بگویند.

در نتیجه این غفلت، بلائى فراگیر از ناحیه پروردگارت باغ را دور زد در حالیکه ایشان در خواب بودند و در نتیجه باغ بسوخت و چون شب سیاه شد.صبح زود قبل از بیدار شدن فقراء یکدیگر را صدا زدند که اگر به وعده دیشبتان پاى بند هستید برخیزید و به سوى زراعت خود بروید. این را آهسته مى‏گفتند و آهسته به سوى باغ روانه شدند تا در آن روز هیچ مسکینى داخل باغشان نشود.

از نیامدن فقر و زیاد شدن در آمد، سخنها گفتند تا به باغ رسیدند همینکه وضع باغ را دیدند گفتند: محققا راه را عوضى آمده‏ایم‏ یکى از آن میان گفت: نه، بلکه محروم شده‏ایم آ نکه میانه‏روتر از همه بود گفت: مگر به شما نگفتم: چرا باغ را رازق خود مى‏دانید و خدا را از داشتن شریک در رزاقیت منزه نمى‏دارید؟ گفتند: منزه است پروردگار ما که براستى ما ستمکارانى بودیم، آنگاه رو به یکدیگر کردند و گناه را به گردن یکدیگر نهادند و گفتند: واى بر ما که به راستى مردمى طغیانگر بودیم.

امید است پروردگارمان باغى بهتر از آن بما بدهد که ما دل بسوى پروردگارمان نهادیم، آرى عذاب چنین است البته عذاب آخرت بزرگتر است اگر مردم مى‏دانستند و محققا براى مردم پرهیزگار در نزد پروردگارشان بهشت‏ها و باغهاى پر از نعمت است، آیا ما با مسلمین مانند مجرمین رفتار مى‏کنیم؟ شما را چه مى‏شود و این چه حکمى است که مى‏کنید؟ شاید نزد شما کتابى آسمانى وجود دارد که چنین حکمى را در آن مى‏خوانید که هر چه را برمى‏گزینید براى شما در آن خواهد بود و یا ما سوگندهاى مؤکد به نفع شما و علیه خود خورده‏ایم که تا روز قیامت مى‏توانید هر حکمى برایند؟ اى پیامبر، از ایشان بپرس که این کتاب بر کدامشان نازل شده، نکند شرکائى دارند که در قیامت با شفاعت آنها داراى سرنوشتى مساوى با مسلمین مى‏شوند، اگر چنین است پس باید شرکائشان را معرفى کنند اگر راست مى‏گویند. روزیکه شدت محاسبه به نهایت برسد و خلق به سجده دعوت مى‏شوند اینان نمى‏توانند سجده کنند. (16تا42)

در حالیکه سیماى ذلت از چشمهاشان و از سراپایشان هویدا مى‏شود و این بدان جهت است که در دنیا که سالم بودند دعوت به سجده مى‏شدند و اجابت نمى‏کردند.پس کیفر آنانکه قرآن را تکذیب مى‏کنند به من واگذار، ما بزودى از راهى که خودشان نفهمند به تدریج به عذابى سخت دچارشان خواهیم کرد و من به ایشان مهلت و فرصت مى‏دهم اما کید من سخت ماهرانه است.

اى پیامبر، مگر تو از ایشان مزدى خواسته‏اى و ایشان در این بدهکارى گرانبار شده‏اند و یا از عالم غیب اختیار دار و نویسنده قضاء و قدر شده‏اند؟ پس تو در برابر حکم پروردگارت صبر کن و چون یونس صاحب داستان ماهى مباش که دلگیر و خشمگین در عذاب امت تعجیل کرد که عاقبت پشیمان شد و در ظلمت بطن ماهى زندانى شد و به حال غم و اندوه خدا را براى نجات خود خواند که اگر به خاطر لطف و رحمت پروردگارش نسبت به او نبود به صحراى بى‏آب و گیاه در افتادى و هلاک شدى‏ اما چون به درگاه حق نالید خدایش او را برگزید و از صالحانش گردانید.اى رسول ما، نزدیک بود که کافران چون آیات قرآن را مى‏شنوند به چشمشان، چشم زخمت زنند و مى‏گویند: او مجنون و دیوانه است‏ در حالى که قرآن چیزى نیست جز تذکر براى عالمیان. (43تا52)