بنام خداوند بخشنده مهربان

‏ این آیات کتاب مبین است.

اى رسول ما گوئى به خاطر اینکه آنها ایمان نمى‏آورند مى‏خواهى جان خود را از اندوه از دست بدهى.

اگر ما بخواهیم و اراده کنیم از آسمان براى آنها آیه‏اى نازل مى‏کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد.

آنان هر ذکر تازه‏اى از سوى خداوند رحمان برایشان بیاید از آن اعراض مى‏کنند.

آنها آیات خدا را تکذیب کردند اما بزودى اخبار آنچه را به استهزاء مى‏گرفتند به آنان خواهد رسید و از مجازاتش آگاه خواهند شد.

آیا آنها به زمین توجه نکرده‏اند چه اندازه از انواع گیاهان در آن آفریده‏ایم؟ در این امر نشانه روشنى است بر وجود خدا ولى اکثر آنها هرگز مؤمن نبوده‏اند اما پروردگار تو عزیز و رحیم است.(1تا9)

«موسى و رسالتش»

اى پیامبر، به خاطر بیاور هنگامى که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ آن قوم ستمگر برو، همان قوم فرعون، که آیا از مخالفت فرمان پروردگار دست بر مى‏دارند؟ موسى عرض کرد پروردگارا من از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، من سینه‏ام تنگ مى‏شود و زبانم بقدر کافى گویا نیست به برادرم هارون نیز رسالت ده تا مرا یارى کند.

آنها به خاطر کشته شدن یکى از فرعونیان ظالم به دست من، مرا گناهکار مى‏دانند و مى‏ترسم مرا به قتل برسانند و رسالت من کامل نشود.

خداوند فرمود: چنین نیست آنها کارى نمى‏توانند انجام دهند شما هر دو با آیات ما نزد آنان بروید ما با شما هستیم و سخنان شما را مى‏شنویم.

شما به سراغ فرعون بروید و بگوئید ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم‏ بنى اسرائیل را با ما بفرست.

فرعون گفت: آیا ما تو را در کودکى در میان خود پرورش ندادیم؟ و سالهائى از عمرت را در کنار ما نبودى؟ و بعد آن کار را که نمى‏بایست مى‏کردى انجام دادى و یک نفر را به قتل رساندى آرى تو کفران نعمت ما کردى و از کافران بودی.

موسى گفت: من آن کار را انجام دادم در حالى که از نتیجه آن آگاه نبودم و نمى‏دانستم که منجر به قتل او خواهد شد.و پس از آن چون از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگار من به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.آیا این منتى است که تو بر من مى‏گذارى که بنى اسرائیل را برده خود ساخته‏اى؟ فرعون به موسى گفت: پروردگار عالمیان کیست؟ موسى گفت: همان کسى که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر یقین دارید.

فرعون به اطرافیانش گفت: آیا مى‏شنوید این مرد چه مى‏گوید؟ موسى گفت: او پروردگار شما و نیاکان شما است. فرعون به اطرافیانش گفت: پیامبرى که بسوى شما فرستاده شده دیوانه است. موسى گفت: او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در میان این دو است مى‏باشد اگر شما عقل و اندیشه خود را به کار بگیرید و تفکر کنید. فرعون خشمگین شد و گفت: اگر معبودى غیر از من برگزینى تو را از زندانیان قرار خواهم داد.

موسى گفت: حتى اگر نشانه آشکارى دلیل بر رسالتم براى تو بیاورم؟ گفت: اگر راست مى‏گویى آن را بیاور. در این هنگام موسى عصاى خود را افکند و ناگهان مار عظیم و آشکارى شد. پس از آن دست خود را در گریبان فروبرد و بیرون آورد، در برابر بینندگان سفید و روشن بود.

فرعون به گروهى که اطراف او بودند گفت: این ساحر آگاه و ماهرى است‏ او مى‏خواهد شما را با سحرش از سرزمینتان بیرون کند شما چه نظر مى‏دهید؟ گفتند: او و برادرش را مهلت ده و به تمام شهرها مأمورى را براى بسیج اعزام کن‏ تا هر ساحر ماهرى را نزد تو آورند.

سرانجام، ساحران براى وعده‏گاه روز معینى جمع‏آورى شدند و به مردم گفته شد آیا شما نیز در این صحنه اجتماع مى‏کنید تا اگر ساحران پیروز شوند ما از آنها پیروى کنیم؟مردم اجتماع کردند و هنگامى که ساحران آمدند به فرعون گفتند: آیا اگر پیروز شویم پاداش مهمى خواهیم داشت؟ گفت: آرى در این صورت از مقربین خواهید بود.چون روز موعود فرا رسید موسى به ساحران گفت: آنچه را مى‏خواهید بیفکنید، بیفکنید.

آنها طنابها و عصاهاى خود را افکندند و گفتند: به عزت فرعون، قطعا پیروزیم. سپس موسى عصاى خویش را افکند، ناگهان تمام وسایل دروغین آنها را بلعید و ساحران همگى فورا به سجده افتادند. گفتند: ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم.پروردگار موسى و هارون

 فرعون گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ مسلما او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته اما بزودى خواهید دانست که دستها و پاهاى شما را بطور مختلف قطع مى‏کنیم و همه شما را به دار مى‏آویزیم.

گفتند: مهم نیست ما بسوى پروردگارمان باز مى‏گردیم‏ ما امیدواریم پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم.

ما به موسى وحى کردیم که بندگان مرا شبانه از مصر بیرون ببر و آنها شما را تعقیب خواهند کرد.

فرعون از این امر مطلع گردید و مأمورانى را به شهرها فرستاد تا نیرو جمع کند و گفت: اینها گروهى اندکند که ما را به خشم آورده‏اند و ما همگى آماده پیکاریم. ما فرعون و لشکریانش را از باغها و چشمه‏ها و گنجها و قصرهاى مجلل بیرون کردیم.

آرى اینچنین کردیم و بنى اسرائیل را وارث آنها ساختیم. آنها به تعقیب بنى اسرائیل پرداختند. و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسیدند.

هنگامى که هر دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسى گفتند: ما در چنگال فرعونیان گرفتار شدیم. موسى گفت، چنین نیست پروردگار من با من است بزودى مرا راهنمایى خواهد نمود.

ما به دنبال آن به موسى وحى کردیم عصایت را به دریا بزن، در این هنگام دریا شکافته شد و هر بخشى مانند کوه عظیمى بود.

ما در آنجا قوم فرعون و فرعون را نیز به دریا نزدیک ساختیم‏ و موسى و تمام کسانى که با او بودند را نجات دادیم‏ و بعد از آن فرعون و لشکریانش را در آب غرق کردیم. در این امر نشانه روشنى است براى آنهایى که طالب حق و حقیقتند ولى اکثر آنها ایمان نیاوردند و بدان که پروردگار تو عزیز و رحیم است.(1تا68)

«این است خداى من»

اى رسول ما، براى این مردم در مورد ابراهیم بخوان، آن هنگام که به پدر و قومش گفت: چه چیز را پرستش مى‏کنید؟ گفتند: بتهایى را مى‏پرستیم و همه روزه به عبادتشان قیام مى‏کنیم.گفت: آیا هنگامى که آنانرا مى‏خوانید صداى شما را مى‏شنوند؟ و یا سود و زیانى را به شما مى‏رسانند؟ گفتند: ما تنها نیاکان خود را یافتیم که اینگونه عبادت مى‏کنند.گفت: آیا میدانید آنچه که‏ شما و پدرانتان مى‏پرستیده‏اید دشمن منند مگر پروردگار عالمیان چون این پرستش شما تقلیدى است نه از روى دلیل و برهان. آرى‏ همان پروردگارى که مرا آفریده و هدایت مى‏کند و مرا غذا داده و سیراب مى‏کند و هنگامى که بیمار مى‏شوم مرا شفا مى‏دهد و مرا مى‏میراند و سپس زنده مى‏کند و من امیدوارم در روز جزا گناهانم را ببخشد.

ابراهیم گفت: پروردگارا به من علم و دانش مرحمت فرما و مرا به صالحان ملحق کن.براى من در میان امتهاى آینده زبان صدق و ذکر خیر قرارده‏ و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان‏ و پدرم را بیامرز که او از گمراهان بود و مرا در روزى که مردم مبعوث مى‏شوند شرمنده و رسوا مکن. (69تا87)

«آن روزى که مال و فرزندان سودى ندارد»

اى مردم بدانید که در روز قیامت مال و فرزندان شما سودى به حالتان نخواهد داشت‏ مگر کسى که با قلب سلیم و حسنات به پیشگاه خدا بیاید.

در آن روز بهشت براى پرهیزکاران نزدیک خواهد شد و دوزخ نیز براى گمراهان آشکار مى‏گردد.

به آنان گفته مى‏شود کجا هستند آن معبودانى را که پرستش مى‏کردید؟ همان معبودانى که غیر از خدا بودند، آیا آنها در امروز بیارى شما اقدام مى‏کنند؟ یا کسى وجود دارد که آنها را یارى کند؟ در این هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه‏ و همچنین. لشکریان ابلیس عموما به دوزخ افکنده مى‏شوند.

آنها در آنجا به مخاصمه و نزاع برخاسته و مى‏گویند:به خدا سوگند که ما در گمراهى آشکارى بودیم‏ چون شما را با پروردگار عالمیان برابر مى‏شمردیم.

اما کسى جز مجرمان که شما بودید ما را گمراه نکرد و افسوس که در این روزنه شفاعت کنندگانى براى ما وجود دارد و نه دوست گرم و پر محبتى.

اگر بار دیگر به دنیا برگردیم از مؤمنان خواهیم بود، در این ماجرا آیت و عبرتى براى آنان است اما اکثر آنها مؤمن نبودند و پروردگار تو عزیز و رحیم است)88تا104)

«من انذار کننده‏اى بیش نیستم»

قوم نوح، رسولان را تکذیب کردند.در آن هنگام که برادر و دلسوزشان نوح به آنها گفت: آیا تقوى پیشه نمى‏کنید؟ من براى شما رسول امینى هستم‏ پس تقوى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید من هیچ مزدى در برابر این دعوت از شما نمى‏خواهم، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است‏ بنابر این تقوى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید.گفتند:

آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالى که افراد پست و بى‏ارزش از تو پیروى کرده‏اند؟نوح گفت: من چه مى‏دانم که آنها در گذشته چکاره بوده‏اند اگر بنا به گمان شما افراد نادرستى هم بوده‏اند اکنون ایمان آورده‏ و حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما اهل فهم و منطق باشید.

من هرگز ایمان آورندگان را از خود طرد نمى‏کنم‏ و من تنها انذار کننده آشکارى هستم.گفتند: اى نوح اگر خوددارى نکنى، سنگباران خواهى شد.

گفت: پروردگارا قوم من، مرا تکذیب کردند اکنون میان من و اینها جدائى بیفکن و داورى کن.ما نیز او و کسانى را که با او بودند در کشتى که مملو از انسان و انواع حیوانات بود رهائى بخشیدیم.سپس بقیه را غرق کردیم‏ در این ماجرا نشانه روشنى است اما اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (105تا122)

«جنایات قوم عاد»

قوم عاد رسولان خدا را تکذیب کردند. هنگامى که برادر و دلسوزشان هود گفت: آیا تقوى پیشه نمى‏کنید؟ من براى شما فرستاده امینى هستم.

تقوى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید من هیچ اجر و پاداشى در برابر این دعوت از شما نمى‏طلبم، اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است.

آیا شما بر هر مکان مرتفع و بلندى نشانه‏هایى و خانه‏هایى مجلل و با شکوه از روى هوى و هوس مى‏سازید و قصرها و قلعه‏هاى زیبا و محکم بنا مى‏کنید آنچنانکه گوئى در دنیا جاودانه خواهید ماند.و هنگامى که کسى را مجازات مى‏کنید همچون جباران کیفر مى‏دهید.تقوى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید.از خدا بترسید که شما را به نعمتهایى که مى‏دانید امداد کرده‏ شما را به چهارپایان و نیز پسران لایق و برومند و همچنین باغها و چشمه‏ها امداد فرموده است.اگر کفران کنید بر شما از عذاب روز بزرگ مى‏ترسم.آنها گفتند: براى ما تفاوت نمى‏کند چه ما را اندرز بدهى یا ندهى، این رفتار ما همان روش و اخلاق گذشتگان است.و ما مجازات نخواهیم شد. آنها هود را تکذیب کردند ما هم آنان را نابود کردیم و در این ماجرا آیت و نشانه‏اى است براى آگاهان ولى اکثر آنان مؤمن نبودند و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (123تا140)

«از مسرفان اطاعت نکنید»

قوم ثمود رسولان خدا را تکذیب کردند، در آن هنگام که صالح به آنها گفت: آیا تقوى پیشه نمى‏کنید من براى شما فرستاده امینى هستم‏ تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید. من اجر و پاداشى در برابر این دعوت از شما نمى‏طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است.

آیا شما تصور مى‏کنید براى همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایى که اینجاست‏ و در این باغها و چشمه‏ها و زراعتها و نخل‏هایى که میوه‏هایش شیرین و رسیده است باقى مى‏مانید؟ شما از کوهها خانه‏هائى مى‏تراشید و در آن به عیش و نوش مى‏پردازید، از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید و از مسرفان اطاعت ننمائید همانهائى که در زمین فساد مى‏کنند و اصلاح نمى‏نمایند. گفتند: اى صالح تو عقل خود را از دست داده‏اى، تو تنها بشرى مانند ما هستى اگر راست مى‏گوئى آیت و نشانه‏اى براى ما بیاور.گفت: آیت، شترى است که براى او سهمى از آب قریه است و براى شما نیز سهم روز معینى.

کمترین عذابى به آن نرسانید که عذاب روز عظیم شما را در بر خواهد گرفت‏ سرانجام بر آن شتر حمله کرده و او را از پاى درآوردند و سپس از کرده خود پشیمان شدند.عذاب الهى آنان را فرو گرفت. در این امر آیت و نشانه‏اى است اما اکثر آنها مؤمن نبودند و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (141تا159)

«اعمال ننگین قوم لوط»

قوم لوط فرستادگان خدا را تکذیب کردند، در آن هنگام که برادرشان لوط به آنها گفت: آیا تقوى پیشه نمى‏کنید؟ من براى شما رسول امینى هستم‏ تقوى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید من از شما اجرى نمى‏خواهم اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است.

آیا در میان مردم جهان، تنها شما به سراغ جنس مذکر مى‏روید و به این عمل زشت تن مى‏دهید و همسرانى را که خدا براى شما آفریده است رها مى‏کنید؟ شما قوم تجاوزگرى هستید.

گفتند: اى لوط اگر دست از این سخنان بر ندارى تو را اخراج خواهیم کرد.گفت: بهر حال من با این اعمال شما دشمن هستم و از آن بیزارى مى‏جویم.پس از آن گفت:پروردگارا من و خاندانم را از آنچه اینها انجام مى‏دهند رهائى بخش.

ما او و خاندانش را همگى نجات دادیم‏ جز پیرزنى که همسر لوط بود که در میان آن گروه باقى ماند سپس دیگران را هلاک کردیم‏ و بارانى از سنگ بر آنها فرو فرستادیم چه بارانى بود این باران انذار شدگان‏ در این ماجرا آیتى است اما اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (160تا175)

«شعیب و اصحاب «ایکه»»

اصحاب (ایکه) که در نزدیکى شهر مدین بودند نیز رسولان خدا را تکذیب نمودند.در آن هنگام که شعیب به آنها گفت: آیا تقوى پیشه نمى‏کنید؟ من براى شما رسول امینى هستم.تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید.من در برابر این دعوت، پاداشى از شما نمى‏طلبم اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است.حق پیمانه را ادا کنید و کم فروشى نکنید و مردم را به خسارت نیفکنید.با ترازوى صحیح وزن کنید و حق مردم را کم نگذارید و در زمین فساد ننمائید و از کسى که شما و اقوام پیشین را آفرید بترسید.آنها در جواب گفتند: تو فقط دیوانه‏اى.بعلاوه تو تنها بشرى مثل ما هستى، تنها گمانى که درباره تو داریم اینست که دروغگو مى‏باشى.اگر راست مى‏گوئى، سنگهایى از آسمان بر سر ما فرو ریز.شعیب گفت:پروردگار من به اعمالى که شما انجام مى‏دهید آگاه‏تر است.سرانجام او را تکذیب کردند و عذابى از ابرى که بر آنها سایه افکنده بود آنها را در برگرفت که این عذاب روز بزرگى بود. در این ماجرا آیت و نشانه‏اى است ولى اکثر آنها ایمان نیاوردند و پروردگار تو عزیز و رحیم است. (176تا191)

«عظمت قرآن در کتب پیشین»

این قرآن از سوى پروردگار جهانیان‏ توسط روح‏ بر قلب پاک تو نازل شده است تا مردم را انذار کنى.او آن را به زبان عربى آشکار نازل کرد و توصیف آن در کتب پیشینیان نیز آمده است.آیا همین نشانه‏ها براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل به خوبى از آن آگاهند.اگر ما قرآن را بر بعضى از غیر عرب نازل مى‏کردیم‏ و او آن را بر ایشان مى‏خواند به آن ایمان نمى‏آوردند. آرى ما اینگونه قرآن را با زبانى رسا و آسان در دل این مجرمان وارد مى‏کنیم‏ اما آنها به آن ایمان نمى‏آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود به بینند.ناگهان عذاب الهى به سراغ آنها مى‏آید در حالیکه توجه ندارند و در این هنگام مى‏گویند: آیا به ما مهلتى داده خواهد شد. (192تا203)

«اتهامى دیگر بر کتاب خدا»

آیا این گمراهان براى عذاب از ناحیه ما عجله مى‏کنند و گمان مى‏کنند که این وعده‏ها دروغ است؟ اگر ما سالیان دیگرى نیز آنها را از این زندگى بهره‏مند سازیم و عذاب را به تأخیر بیندازیم‏ و سپس عذابى که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید.این تمتع و بهره‏گیرى و فرصت مجدد براى آنها سودى نخواهد داشت. ما هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه انذار کننده‏اى براى آنها بود تا متذکر شوند و ما هرگز ستمکار نبودیم‏ و شیاطین نیز این آیات را نازل نکرده‏اند و براى آنها شایسته نیست و قدرت ندارند. آنها از استراق سمع و شنیدن اخبار آسمانها برکنارند پس این آیات از سوى خداست. (204تا212)

«نزدیکانت را بترسان»

اى پیامبر، هیچ معبودى را با خداوند مخوان که از معذّبین خواهى بود و عذاب خواهى شد.خویشاوندان نزدیکت را بترسان‏ و بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مى‏کنند بگستر.اگر آنان از دعوت تو سرباز زدند بگو: من از کار شما بیزارم‏ و بر خداوند عزیز و رحیم توکل نما. همان کسى که تو را به هنگامى که براى عبادت بر مى‏خیزى مى‏بیند و حرکت تو را در میان سجده کنندگان مشاهده مى‏کند اوست خداى شنوا و دانا.(213تا220)

«پیامبر شاعر نیست»

آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسى نازل مى‏شوند؟ آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مى‏گردند.آنان آنچه را مى‏شنوند به دیگران القا مى‏کنند و اکثرشان دروغگو هستند.

پیامبر شاعر نیست. شعرا کسانى هستند که گمراهان از آنان پیروى مى‏کنند آیا نمى‏بینى آنها در هر وادى سرگردانند؟ و سخنانى مى‏گویند که عمل نمى‏کنند مگر کسانى که ایمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند و یاد خدا بسیار مى‏کنند و به هنگامى که مورد ستم واقع مى‏شوند به دفاع از خویشتن و مؤمنان بر مى‏خیزند و بوسیله شعر از حق دفاع مى‏کنند و بزودى آنها که ستم کردند مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست. (221تا227)