باب دوم (فصل پنجم) کارفرمائى قوه عامله

چون دانستى که جنس همه فضایل چهار فضیلت مذکوره است، که هر یک از تهذیب و پاکى یکى از قواى اربع حاصل مى شود و سایر فضایل و اخلاق حسنه مندرج اند در تحت این فضایل، بدان که بسیارى از علماى اخلاق از براى هر یک از این چهار فضیلت انواعى ذکر کرده اند که مندرج اند در تحت آنها.

ولیکن والد ماجد حقیر - قدس سره - در «جامع السعادات » فرموده اند که: این خلاف مقتضاى نظر است، زیرا که بعد از آنکه معلوم شد که عدالت، انقیاد قوه عامله است از براى قوه عاقله در کار فرمودن خود قوه عاقله و قوه غضبیه و شهویه، ظاهر مى شود که جمیع صفات فضایل و اخلاق حسنه به سبب کارفرمائى قوه عامله مى شود آن سه قواى دیگر را.پس حقیقت هر صفت نیکى از یکى از این سه قوه و منسوب به آن است، که حصول آن فضیلت از آن قوا به واسطه قوه عامله، و ضبط و ربط و کارفرمائى آن باشد ولیکن، مجرد این، باعث نمى شود که آن فضیلت را نسبت به قوه عامله دهند، با وجود اینکه حقیقت مصدر آن، قوه اى دیگر است.همچنان که هرگاه قوه عامله مطیع عاقله نشده باشد رذایل سایر قوا را نسبت به آن نمى دهند.پس امرى از براى قوه عامله باقى نمى ماند مگر محض اطاعت و انقیاد از براى عاقله و ظاهر است که این خود اگر چه فضیلتى است در غایت کمال، و عدم آن رذیله است موجب «نکال » ، بلکه همه فضایل و رذایل از لوازم این دو است، ولیکن موجب فضیلتى دیگر شود و عدمش باعث رذیلتى دیگر گردد، که تعلق به یکى از این سه قوه دیگر نداشته باشد نمى شود، بلکه هر صفتى از فضایل یا رذایل متعلق است به قوه عاقله یا غضبیه یا شهویه به توسط قوه عامله و از براى عامله - بنفسها - فضیلت و رذیلتى دیگر نمى شود مگر محض کارفرمائى و اگر این موجب استناد هر فضیلتى که به آن سبب حاصل مى شود به قوه عامله بودى، بایستى جمیع فضایل مستند به قوه عامله باشد و همه مندرج در تحت عدالت بوده باشند و شمردن بعضى از فضایل را از انواع عدالت بدون بعضى دیگر، صحیح نخواهد بود.

پس مقتضاى نظر صحیح آن است که گفته شود: همه فضایل مندرج اند در تحت آن سه فضیلت دیگر، که «حکمت » «شجاعت » و «عفت » بوده باشد و اضداد آنها متعلق اند به قواى ثلاث «عاقله » «غضبیه » و «شهویه » .

و از این، ظاهر مى شود که جمیع اخلاق حسنه و صفات ذمیمه، انواعى هستند مندرجه در تحت سه صفت مذکوره و اضداد آنها متعلق اند به یکى از قواى عاقله،غضبیه و شهویه، یا به دو قوه از آنها یا به سه قوه از آنها، که به کارفرمایى قوه عالمه باشد.

مثال آنکه متعلق به یکى از آنها است مثل «علم و جهل »  که متعلق اند به قوه عاقله و «حلم و غضب » ، که متعلق اند به قوه غضبیه، و «حرص و قناعت » ، که متعلق اند به قوه شهویه.

و آنکه متعلق به دو قوه یا سه قوه است به این نحو است که از براى آن، اصنافى چندند که بعضى متعلق به قوه اى و بعضى متعلق به قوه اى دیگر است، مثل «حب جاه » ،که اگر مقصود از آن برترى بر مردم و تسلط بر خلق باشد از مقتضیات قوه غضبیه است.

و اگر مطلوب از آن جمع مال و «تنقیح » امر اکل و جماع باشد از متعلقات قوه شهویه است و همچنین «حسد» ، اگر باعث آن عداوت باشد از دمائم قوه غضبیه است و اگر سبب آن خواهش نعمت محسود باشد از رذائل قوه شهویه است.

یا به این نحو است که: از براى آن، دو یا سه بالاشتراک مدخلیتى است در نوع آن صفت فضیلت یا رذیلت یا در صنفى از اصناف آن، مانند: حسدى که منشا آن،عداوت یا توقع وصول آن نعمت به حاسند، بعد از زوال آن از محسود باشد و مثل غرور، چنان که آدمى بالطبع مایل به چیزى باشد که خیر او نباشد و از راه جهل آن را خیر پندارد.

پس اگر آن چیز از مقتضیات قوه شهویه است، این صفت رذیله خواهد بود و متعلق به قوه عاقله و شهویه، و اگر مقتضاى قوه غضبیه باشد این صفت رذیله متعلق خواهد بود به قوه عاقله و غضبیه و اگر از مقتضیات غضبیه و شهویه باشد، این صفت رذیله متعلق خواهد بود به سه قوه عاقله، غضبیه و شهویه.

و مراد از تعلق صفتى به قواى متعدده و بودن از رذائل یا فضائل آنها، این است که از براى هر یک از آن قوا اثرى در حدوث و حصول آن صفت بوده باشد، به این معنى که: از جمله علل فاعلیه آن باشد.پس، اگر مدخلیت قوه در صفتى مجرد باعثیت باشد،به این معنى که آن قوه باعث شده باشد که آن قوه دیگر آن صفت را ایجاد کند که موجد صفت آن قوه ثانیه باشد که اولى باعث باشد، آن صفت از جمله متعلقات قوه ثانیه شمرده خواهد شد نه اول، مانند غضبى که حاصل شود از تلف گردیدن یکى از ملایمات قوه شهویه، که در حقیقت متعلق به قوه غضبیه است، اگر باعث ایجاد قوه غضبیه این غضب را، قوه شهویه شده باشد.

و چون دانستى که جمیع فضایل و رذائل متعلق اند به یکى از قوه عاقله یا غضبیه یاشهویه، یا به دو قوه از آنها یا به سه قوه، بدان که ما در این کتاب چنان که والد ماجد در «جامع السعادات » ذکر کرده اند، اول اوصاف حسنه و صفات رذیله را که متعلق اند به قوه عاقله بیان مى کنیم، و سپس آنچه را که متعلق است به قوه غضبیه ذکر مى نمائیم و پس از آن اوصافى را که منسوب است به قوه شهویه شرح مى دهیم، بعد از آن صفاتى را که متعلق اند به دو یا سه قوه از این قوا، بیان مى نمائیم.