از آنچه گذشت روشن شد که: از براى انسان اگر چه قوى و جوارح بسیار است،ولیکن همه آنها بغیر از چهار قهرمان، مطیع و فرمانبردارند و ایشان را مدخلیتى در تغییر و تبدیل احوال مملکت نفس نیست و آنچه منشا اثر و باعث نیک و بد صفات و خیر و شر ملکات هستند از این چهار قوه اند.پس همه اخلاق نیک و بد از این چهار پدید آید و منشاء صفات خیر و شر اینها هستند.

ولیکن، خیرات و نیکی هاى قوه عاقله در حال تسلط و غلبه آن است و بدیها و شرور آن در حالت زبونى و عجز آن در تحت سایر قوا و آن سه قوه دیگر بر عکس این اند،زیرا که: آثار خیر و نیکوئی هاى آنها در حالت ذلت و انکسار و عجز ایشان در نزد عقل است و شرور و آفات ایشان در وقت غلبه و استیلاى آنها است بر عقل.