نقش قوّه خیالیّه و واهمه و عاقله

تأمل کن در قوه خیال بى‌عرضه‌اى که قابل قسمت نیست چگونه در یک طرفة العین آسمان و زمین را به هم مى‌نوردد و از مشرق به مغرب مى‌دود و قوه واهمه را ببین که چگونه در یک لحظه چندان معانى دقیقه و امور خفیه را استنباط مى‌کند.
و متخیّله را نگر که این معانى را با هم جمع و ترکیب،و از میان آنها آنچه موافق مصلحت است جدا مى‌کند.
و بعد از فراغ از سیر عالم بدن و ملاحظه عجایب مملکت تن قدمى در عالم نفس مجرد گذار و نظر کن که با وجود اینکه از آلایش مکان منزه است چگونه احاطه به بدن کرده و مشغول تدبیر امر او گشته با آنکه از شناخت خود عاجز است انواع علوم از براى او حاصل مى‌گردد و احاطه به حقایق اشیاء مى‌کند و به قوت عقل و عمل تصرف در ملک و ملکوت مى‌نماید.و از هنگام تعلق آن به نطفه گندیده تا زمان اتصالش به ملکوت اعلا و احاطه‌اش به حقایق اشیاء هر روز در تماشاى مقامى و نشأه‌اى و در سیر طورى و درجه‌اى با آنکه خود یک عالم است جمع میان عالم سباع و بهائم و شیاطین و ملائکه کرده و جمیع موجودات«غاشیه» طاعتش بر دوش نهاده، سباع درنده حکم او را تابع و مرغان پرنده در پیش او خاضع و خاشع و دیو و جن را به زنجیر خدمتکارى مى‌بندد و کواکب و ارواح را به رشته تسخیر مى‌کشد.
او را صوتى هم مى‌رسد که به نغمات خوش،عقلا را مدهوش،و حیوانات را بى‌هوش مى‌سازد و او را طبعى حاصل مى‌شود که به اشعار دلکش، دل مى‌رباید،به لحظه‌اى فکر، صنعتى عجیب اختراع و به ساعتى تأمل،حرفتى غریب ابداع مى‌نماید
.
چون بدن به خواب رفت به اطراف عالم سیر مى‌کند و باشد که به جواهر روحانیّه متصل و امور آینده را از آنها فرا گیرد.و گاه در قوّت به مرتبه‌اى رسد که در مواد کاینات تأثیر کند و هر چیزى را به هر صورتى که خواهد بنماید،هوا را ابر سازد و از ابر باران فرو ریزد،به التفاتى قومى را نجات دهد و به دعائى طایفه‌اى را هلاک سازد، با ملائکه صحبت دارد.و خود را در یک ساعت به چندین صورت بنماید،گاهى پادشاهى قهّار گردد و ربع مسکون را به زیر نگین در آورد و زمانى پیغمبر مرسلى گردد و از خطه خاک تا محیط افلاک را به چنبراطاعت کشد.
پس اى جان برادر!اگر از خواب غفلت بیدارى و از مستى طبیعت هشیارى دیده بصیرت بگشاى و قدرت پروردگار عظیم را تماشا کن که نطفه گندیده را که حال آنرا دانستى به کجا مى‌رساند و چه حکمتها و چه عجایب در آن ظاهر مى‌سازد.

چو دیدى کار رو در کار کرّار
 قیاس کارگر از کار بردار
دم آخر کز آن کس را گذر نیست

سر و کار تو جز با کارگر نیست

و آنچه اشاره به آن شد از غرایب و مصالح عالم انسانیت اگر چه قطره‌اى است از دریاى بى‌پایان عجایب آن ولیکن آگاه مى‌سازد آدمى را از کیفیت تفکر و تأمل در صنایع صانع حکیم.

از حضرت امام جعفر صادق-علیه السّلام-مروى است که فرمودند:

«صورت انسانى بزرگترین حجتهاى خداست بر خلق و آن کتابى است که به ید قدرت خود آنرا نوشته و هیکلى است که به مقتضاى حکمت خود بنا کرده، در آن صور جمیع موجودات عالم ملک و ملکوت جمع است و نمونه‌اى است از جمیع علومى که در لوح محفوظ ثبت است.و آن گواه و شاهد است بر امورى که از نظر حسى پنهان است.و حجت است بر هر که منکر خالق منان است.و انسان کامل را راهى است راست که به هر چیز مى‌رساند.و صراطى است کشیده میان بهشت و دوزخ».