دستگاه گردش خون

و چون فی الجمله از حکمتهاى معده و آلات اکل مطلع گشتى تأمل کن در عجایب دل که آنرا جسمى به شکل صنوبر آفریده و چون سر چشمه روح حیوانى است آن را صلب خلق کرد تا از حوادث محفوظ و به اندک چیزى«مؤف»نشود.
و حیات آدمى را به همین روح منوط گردانید و هر عضوى که از فیض این روح محروم شد چون ناخن و مو و امثال اینها از خلعت حیات بى‌نصیب است،و چون عضوى را راه وصول این روح مسدود شد از حس و حرکت مى‌افتد و این روح را دل به امناء شرائین و اورده مى‌سپارد و آنچه را شرائین اخذ مى‌کنند به دماغ مى‌رسانند و در آنجا به سبب برودت مزاج دماغ اعتدالى در آن حاصل و به اعضاء متحرکه بدن مى‌ریزد و آنرا روح نفسانى مى‌گویند و آنچه اورده اخذ مى‌کنند به جگر که منبع قواى نباتیه است مى‌آورند و از آنجا به سایر اعضاء متفرق مى‌شوند و آنرا روح طبیعى نامند و لطیف و صاف اخلاط اربعه روح مى‌شود همچنان که درد و کثیف آنها گوشت و پوست و سایر اعضاء مى‌گردد.