فصل هفتم: مقابل هم بودن اوصاف رذیله و صفات فاضله

 

از آنچه گفتیم معلوم شد که: در برابر هر صفت نیکى، اخلاق رذیله غیر متناهیه اى از دو طرف افراط و تفریط است ولیکن هر یک را اسم معین و نام علیحده اى نیست، بلکه شمردن جمیع ممکن نیست، و شمارش تعداد جمیع در شان علم اخلاق نیست، بلکه وظیفه آن بیان قاعده کلیه آن است که جمیع در تحت آن مندرج باشند.

و قاعده کلی، آن است که: دانستى که اوصاف حمیده، حکم وسط را دارند، و انحراف از آنها به طرف افراط یا تفریط - هر یک که باشد - مذموم است، و از اخلاق رذیله است.

پس در مقابل هر جنسى از صفات فاضله، دو جنس از اوصاف رذیله متحقق خواهد بود.و چون دانستى که اجناس و سر فضایل چهارند، پس اجناس رذایل هشت خواهند بود. - و رذیله ضد حکمت است - .

یکى «جربزه » ، که کار فرمودن فکر است در زاید از آنچه سزاوار است، و عدم ثبات فکر در موضعى معین، و این در طرف افراط است.

و دیگرى «بلاهت » ، و آن معطل بودن قوه فکریه و کار نفرمودن آن در قدر ضرورت یا کمتر از آن است و این در طرف تفریط است و گاهى از اول به فطانت و از دوم به جهل بسیط تعبیر مى شود.

و دو تا در مقابل شجاعت اند: یکى «تهور» ، که آن رو آوردن به امورى است که عقل حکم به احتراز از آنها مى نماید، و این در طرف افراط است، و دیگرى «جبن » ، و آن روگردانیدن از چیزهایى است که نباید از آنها روگردانید و آن در جانب تفریط است.

و دو تا در برابر عفت اند: یکى «شره » ، که عبارت از غرق شدن در لذات جسمیه است بدون ملاحظه حسن آن در شریعت مقدسه یا به حکم عقل، و این افراط است، و دیگرى «خمود» ، و آن میرانیدن قوه شهویه است به قدرى که ترک کند آنچه را که از براى حفظ بدن یا بقاء نسل ضرورى است، و این تفریط است.

و دو تا در ازاى عدالت اند: یکى «ظلم » ، که تصرف کردن در حقوق مردم و اموال آنهاست بدون حقى، و این افراط است، و دیگرى «تمکین ظالم را از ظلم بر خود آن شخص بر سبیل خوارى و مذلت با وجود قدرت بر دفع آن » .

ولیکن این در عدالت به معنى مصطلح در میان اکثر مردم است.و اما بنا به تفسیرى که گذشت که عدالت عبارت است از: اطاعت قوه عملیه از براى قوه عاقله و ضبط عقل عملى جمیع قوى را در تحت فرمان عقل نظرى، این از براى عدالت یک طرف خواهد بود که ظلم و جور باشد، و جمیع صفات رذیله ذمیمه داخل در آن خواهد بود، و مخصوص نخواهد بود به تصرف در اموال و حقوق مردم بدون جهت شرعیه، زیرا که عدالت به این معنى جامع جمیع صفات کمالیه است.پس ظلمى که مقابل و ضد آن است شامل جمیع اوصاف نقص خواهد بود.

و مخفى نماند که: آنچه که مذکور شد از اخلاق ذمیمه، اجناس دو طرف افراط و تفریط فضایل اربع اند، و همچنانکه از براى فضایل مذکوره انواعى بسیار است که مندرج در تحت آنها هستند، همچنین از براى هر یک از رذایل نیز انواع بى شمارى است که مندرج در آن و ناشى از آن است.همچنانکه از جربزه حاصل مى شود: مکر و حیله.و از بلاهت: حمق و جهل مرکب.و از تهور مى رسد: تکبر و لاف و گردن کشى و عجب.

و از جبن: سوء ظن و جزع و دنائت.و از شره متولد مى شود: حرص و بى شرمى و بخل و اسراف و ریا و حسد.و از خمود ناشى مى شود: قطع نسل و امثال آن.و علماى اخلاق،بسیارى از آنها را شرح داده و بیان نموده اند، و ما نیز آنها را در این کتاب بیان مى کنیم.

و دانستى که: بعضى از آنها متعلق است به قوه عاقله، و برخى به غضبیه، و طایفه اى به شهویه، و بعضى به دو یا به سه قوه.پس ما آنها را در چهار مقام بیان مى کنیم.و بدان که والد ماجد حقیر - طاب ثراه - ابتدا بر سبیل اجمال، جمیع اخلاق را از فضایل و رذائل بیان فرموده اند، و بعد از آن در مقامات اربع، تفصیل آنها و معانى و معالجات و سایر متعلقات آنها را بیان کرده اند، و چون فایده اى چندان بر ذکر اجمال مترتب نیست، ما در این کتاب متعرض آن نشدیم.