بنام خداوند بخشنده مهربان‏

این آیات قرآن و کتاب مبین است.وسیله هدایت و بشارت براى مؤمنان است.همان کسانى که نماز بر پا مى‏دارند و زکات را ادا مى‏کنند و به آخرت یقین دارند.کسانى که ایمان به آخرت ندارند چون خودشان را به خودشان واگذار کرده‏ایم اعمال بد آنان بر ایشان زینت داده شده به طورى که آنها سرگردان مى‏شوند.آنها کسانى هستند که عذاب بد و دردناک براى آنهاست و آنها در آخرت زیانکارترین مردمند. و به طور مسلم این قرآن از سوى حکیم و دانائى بر تو القاء مى‏شود. (1تا6)

«موسى به دنبال آتش»

اى پیامبر، به خاطر بیاور هنگامى را که موسى به خانواده خود گفت: من آتشى از دور دیدم، همینجا توقف کنید من بزودى خبرى براى شما مى‏آورم یا شعله آتشى تا بوسیله آن گرم شوید.

هنگامى که موسى نزد آتش آمد ندائى برخاست که مبارک است آن کس و آن چیزى که در آتش است و هر کس که در اطراف آن است و منزه است خداوندى که پروردگار جهانیان است. اى موسى من خداوند عزیز و حکیمم.

اى موسى عصایت را بیفکن. هنگامى که عصا را بینداخت مشاهده کرد که با سرعت همچون مارهاى کوچک به هر سو مى‏دود موسى ترسید و به عقب برگشت و حتى پشت سر خود را نیز نگاه نکرد. خداوند فرمود: اى موسى نترس که رسولان و پیامبران در نزد من احساس امنیت مى‏کنند و نمى‏ترسند مگر کسى که ستم کند. اما اگر بعد از آن ستم بدى را به نیکى تبدیل کند و گذشته را اصلاح نماید توبه او را مى‏پذیرم و من غفور و رحیم هستم.

اى موسى دستت را در گریبانت داخل کن هنگامى که خارج مى‏شود نورانى و درخشنده است بى‏آنکه عیبى در آن وجود داشته باشد این از جمله معجزات نه گانه‏اى است که تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مى‏شوى که آنها قومى فاسق و طغیانگرند. و هنگامى که آیات روشنى‏بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: این سحرى است آشکار و آن را از روى ظلم و سرکشى انکار کردند.در حالى که در دل به آن یقین داشتند. (7تا14)

«سلیمان در وادى مورچگان»

ما به داود و سلیمان دانشى عطا کردیم و آن دو گفتند:سپاس خداى را که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمن خویش برترى داد.و سلیمان وارث داود شد و گفت: اى مردم ما زبان پرندگان آموخته‏ایم و به ما همه چیز داده‏اند که این برترى آشکارى است.لشکریان سلیمان از جن و انس و پرندگان نزد او جمع شدند و آن قدر زیاد بودند که مى‏بایست گروهى توقف مى‏کردند تا گروه دیگرى از عقب به آنها ملحق مى‏شدند.

هنگامى که به سرزمین مورچگان رسیدند. مورچه‏اى گفت: اى مورچگان به لانه‏هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که از وجود شما آگاهى ندارند. سلیمان از سخن مورچه تبسمى کرد و خندید و گفت: پروردگارا شکر نعمتهائى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به من الهام فرما و توفیق مرحمت کن تا عمل صالحى که موجب رضاى تو گردد انجام دهم. و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما.(15تا19)

«هدهد و ملکه سبا»

سلیمان در جستجوى هدهد برآمد و گفت: چرا هدهد را نمى‏بینم شاید غائب مى‏باشد.من قطعا او را کیفر شدیدى خواهم داد و یا او را سر خواهم برید مگر اینکه براى غیبتش دلیل روشن و قانع کننده‏اى براى من بیاورد.

چندان طول نکشید که هدهد آمد و گفت: من بر چیزى آگاهى یافتم که تو از آن بى‏اطلاعى من از سرزمین سبا یک خبر قطعى براى تو آورده‏ام.من زنى را دیدم که بر آنها حکومت مى‏کند و همه چیز در اختیار اوست خصوصا تخت عظیم و بزرگى دارد.

اما من او و قومش را دیدم که براى غیر خدا سجده مى‏کردند آنان خورشید را مى‏پرستیدند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داده و آنها را از راه درست باز داشته و آنان هدایت نخواهند شد. چرا مردم براى خداوندى که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج مى‏کند و آنچه را مخفى مى‏کنند و آشکار نمى‏سازند میداند سجده نمى‏کنند همان خداوندى که معبودى جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است.

سلیمان گفت: ما تحقیق مى‏کنیم ببینیم راست گفتى یا اینکه دروغ مى‏گوئى؟ این نامه را نزد آنها ببر و پیش آنان بیفکن سپس برگرد و گوشه‏اى در انتظار بنشین و ببین آنها در این مورد چه عکس العملى از خود نشان مى‏دهند.

هدهد به سوى آنها روانه شد و نامه را به آنان رسانید. ملکه سبا گفت: اى اشراف، نامه پر ارزشى به سوى من افکنده شده‏ که از سلیمان است و چنین مى‏باشد:

به نام خداوند بخشنده مهربان، توصیه و سفارش من به شما این است که نسبت به من برترى‏جوئى نکنید و در حالیکه تسلیم حق هستید به سوى من بیائید. پس از آن گفت: اى اشراف و درباریان، نظر خود را در این امر مهم بازگو کنید که من هیچ کار مهمى را بدون حضور شما انجام نداده‏ام.

آنها گفتند: ما داراى نیروى کافى و قدرت جنگى فراوان هستیم ولى تصمیم نهایى با تو است ببین چه دستور مى‏دهى؟

گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه‏اى آباد شوند آن را به فساد و تباهى مى‏کشند و عزیزان آنجا را ذلیل مى‏کنند آرى کار آنها همین گونه است‏ و من در حال حاضر جنگ را صلاح نمى‏دانم اما هدیه‏اى گرانبها براى آنان مى‏فرستیم تا ببینیم فرستادگان من چه خبر مى‏آورند.

هنگامى که فرستادگان ملکه سبا نزد سلیمان آمدند گفت: مى‏خواهید مرا با مال کمک کنید و فریب دهید. آنچه خدا به من داده از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما هستید که به هدایاتان خوشحال مى‏شوید. سلیمان به فرستاده ملکه سبا گفت: به سوى آنها باز گرد و اعلام کن با لشکرهایى به سراغ آنها مى‏آئیم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنها را از آن سرزمین آباد به صورت ذلیلان و در عین حقارت بیرون مى‏رانیم.

سلیمان گفت: اى بزرگان، کدامیک از شما توانائى دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند براى من بیاورید؟

عفریتى از گروه جنیان گفت: من آن را نزد تو مى‏آورم پیش از آنکه از مجلست برخیزى و من نسبت به آن توانا و امینم. اما کسى که دانشى از کتاب آسمانى داشت گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد و هنگامى که سلیمان آن را نزد خود مستقر دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم؟ و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس مى‏گزارد و هر کس ناسپاسى کند بى‏گمان پروردگارم بى نیاز و کریم است‏

سلیمان گفت: تخت او را تغییر دهید ببینم آیا متوجه آن مى‏شود یا آن را نمى‏شناسد.هنگامى که او آمد گفته شد آیا تخت تو اینگونه است؟ در پاسخ گفت: گویا خود آن است و ما پیش از این هم آگاه بودیم و اسلام آوردیم.سلیمان او را از آنچه غیر از خدا مى‏پرستند بازداشت که او از قوم کافران بود.به او گفته شد داخل حیاط قصر شو. اما هنگامى که نظر به آن افکند پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه کرد تا از آب بگذرد اما سلیمان گفت: این آب نیست بلکه قصرى است از بلور صاف. ملکه سبا گفت: پروردگارا من به خود ستم کردم و با سلیمان براى خداوندى که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم. (20تا44)

«صالح و قوم ثمود»

ما به سوى ثمود برادر و دلسوزشان صالح را فرستادیم که خداى یگانه را بپرستید اما آنها به دو گروه تقسیم شدند و به مخاصمه پرداختند.

صالح گفت: اى قوم من چرا براى بدى قبل از نیکى عجله مى‏کنید و به جاى رحمت خدا عذاب او را طلب مى‏کنید چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمى‏کنید شاید مشمول رحمت او شوید.

آنها گفتند: ما تو و کسانى را که با تو هستند به فال بد گرفتیم. صالح گفت: فال بد و نیک هر دو نزد خداست که بر اساس اعمال نیک و بد شما مقدراتتان به قدرت او تعیین مى‏گردد و شما گروهى هستید که مورد آزمایش قرار گرفته‏اید.

در آن شهر نه گروه کوچک بودند که در زمین فساد مى‏کردند و مصلح نبودند. آنها گفتند: بیائید به خدا قسم یاد کنید که بر صالح و خانواده‏اش شبیخون مى‏زنیم و آنها را به قتل مى‏رسانیم سپس به ولى دم او مى‏گوئیم ما هرگز از هلاکت خانواده او خبر نداشتیم و در این گفتار خود صادق هستیم.

آنها نقشه مهمى کشیدند و ما هم نقشه مهمى را طرح کردیم در حالى که آنها خبر نداشتند. اى رسول ما بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ که ما آنها و قومشان را همگى نابود کردیم.

این خانه‏هاى آنهاست که به خاطر ظلم و ستمشان خالى مانده و در این نشانه روشنى است براى کسانى که آگاهند.

ما کسانى را که ایمان آورده و تقوى پیشه کرده بودند نجات دادیم. (45تا53)

«انحراف قوم لوط»

اى پیامبر، لوط را بیاد آور هنگامى که به قومش گفت: آیا شما سراغ کار قبیحى مى‏روید در حالى که زشتى و نتایج شوم آن را مى‏بینید؟ آیا شما به جاى زنان به سراغ مردان از روى شهوت مى‏روید؟ شما قومى جاهل هستید.

آنها پاسخى جز این نداشتند که به یکدیگر گفتند: خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید که اینها افرادى پاکدامن هستند.

ما او و خاندانش را به جز همسرش که به خاطر همکارى با آنان مقدر کردیم جزء باقیماندگان باشد نجات دادیم. سپس بارانى از سنگ بر آنها فرستادیم که همگى زیر آن مدفون شدند و چه بد بود باران انذار شدگان. (56تا58)

«با این همه دلیل، شرک چرا؟»

اى پیامبر، بگو: حمد مخصوص خداست و سلام و درود بر بندگان برگزیده‏اش آیا خداوند بهتر است یا بتهایى را که شریک او قرار مى‏دهید؟ آیا این بتهایى که معبود خود قرار داده‏اید بهترند یا کسى که آسمان و زمین را آفرید و براى شما از آسمان آبى فرستاد که با آن باغهائى زیبا و سرور انگیز رویاند و شما قدرت رویاندن درختان آن را نداشتید.

 آیا معبود دیگرى با خدا هست؟ نه، آنها گروهى هستند که از روى نادانى مخلوقات خدا را در ردیف او قرار مى‏دهند.

خداى شما کسى است که زمین را مستقر و آرام قرار داد و در میان آن نهرهایى روان ساخت و براى زمین کوههاى ثابت و پا برجا ایجاد کرد و میان دو دریا مانعى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند با این حال آیا معبودى با خدا است؟ نه بلکه اکثر آنها نمى‏دانند.

خداى شما کسى است که دعاى مضطر را اجابت مى‏کند و گرفتارى را بر طرف مى‏سازد و شما را خلفاى زمین قرار مى‏دهد آیا معبودى با خدا است؟ کمتر متذکر مى‏شوید.خداى شما کسى است که شما را در تاریکیهاى صحرا و دریا هدایت مى‏کند و کسى که بادها را بشارت دهندگان پیش از نزول رحمتش مى‏فرستد آیا معبودى با خداست؟خداوند برتر است از اینکه شریکى براى او قرار دهند. او کسى است که آفرینش را آغاز کرد و سپس آن را تجدید مى‏کند و شما را از آسمان روزى مى‏دهد، آیا معبودى با خدا است؟ بگو دلیلتان را بیاورید اگر راست مى‏گوئید. اى رسول ما بگو: کسانى که در آسمانها و زمین هستند از غیب آگاهى ندارند و تنها خداست که بر همه چیز آگاه است آنان نمى‏دانند کى برانگیخته و زنده مى‏شوند این مشرکان اطلاع درستى درباره آخرت ندارند بلکه در اصل آن نیز شک دارند بلکه نابینا و اعمى هستند.

کافران گفتند: آیا پس از اینکه ما و پدرانمان خاک شدیم باز هم از دل خاک بیرون مى‏آئیم و زنده مى‏شویم؟ این وعده‏هایى است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده اینها همان افسانه‏هاى خرافى گذشتگان است.اى پیامبر به آنان بگو: در روى زمین سیر و گردش کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا انجامید؟ تو از تکذیب و انکار آنها غمگین مباش و این همه غصه آنها را مخور و سینه‏ات از توطئه آنها تنگ نشود.آنان مى‏گویند: این وعده عذاب اگر راست مى‏گوئى کى خواهد بود؟ بگو: شاید پاره‏اى از آنچه را عجله مى‏کنید نزدیک و در کنار شما باشد پروردگار تو نسبت به مردم فضل و رحمت دارد اما اکثر آنها شکرگذار نیستند.پروردگارت آنچه را در سینه‏هاشان پنهان مى‏دارند و آنچه را آشکار مى‏کنند به خوبى مى‏داند و هیچ موجودى در آسمان و زمین پنهان نیست مگر اینکه در کتاب مبین و لوح محفوظ و علم بى‏پایان پروردگار ثبت است. (59تا75)

«کوران و کران سخنان تو را نمى‏شنوند»

اى رسول ما، این قرآن اکثر چیزهایى را که بنى اسرائیل در آن اختلاف دارند براى آنها بیان مى‏کند.و مایه هدایت و رحمت براى مؤمنان است.

پروردگار در روز قیامت میان آنها به حکم خود داورى مى‏کند و اوست قادر و دانا.

پس بر خدا توکل کن که تو بر طریقه حق روشن و آشکار هستى.اما تو نمى‏توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى و نمى‏توانى کران را هنگامى که از تو روى بر مى‏گردانند و پشت مى‏کنند صدا کنى.و نیز نمى‏توانى کوران را از گمراهى برهانى، تو فقط مى‏توانى سخن خود را بگوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند.(76تا81)

«جنبنده‏اى که سخن مى‏گوید»

اى رسول ما، هنگامى که رستاخیز فرا رسد و زمان وقوع عذاب براى آنان که ایمان نیاورده‏اند تحقق یابد، ما جنبنده‏اى را از زمین برمى‏انگیزیم که با آنها تکلم مى‏کند و به آنان خواهد گفت: مردم به آیات خدا ایمان نمى‏آورند، پس باید منتظر عذاب نیز باشند.به خاطر بیاور روزى را که ما از هر امتى گروهى را که آیات ما را تکذیب کردند محشور مى‏کنیم و آنها را نگه مى‏داریم تا همه گروهها به هم ملحق شوند. و زمانى که به پاى حساب و سنجش اعمال مى‏رسند خداوند به آنها مى‏گوید: چرا آیات ما را تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید این چه اعمالى بود که شما انجام دادید؟ در این هنگام فرمان عذاب بر آنها واقع شود و آنها سخنى ندارند که بر زبان بیاورند. (82تا85)

«پیدایش شب و روز»

اى پیامبر، آیا بت پرستان و کفار نمى‏بینند، ما شب را قرار دادیم تا در آن بیارامند و روز را روشنى بخش تا در آن به فعالیت و تلاش بپردازند. در این مورد نشانه‏هاى روشنى است براى کسانى که ایمان آورده‏اند. (86)

«زمانى که در صور دمیده شود»

اى کسانیکه ایمان آورده‏اید به خاطر بیاورید روزى را که در صور دمیده مى‏شود و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو مى‏روند جز کسانى که خدا بخواهد و همگى با خضوع در پیشگاه او حاضر مى‏شوند.(87)

«حرکت کوهها»

اى رسول ما، کوهها را مى‏بینى و آنها را ساکن و بیحرکت مى‏پندارى در حالى که مانند ابر در حرکتند. این صنع و آفرینش خداوندى است که همه چیز را متقن آفریده و از کارهایى که انجام مى‏دهید کاملا آگاه مى‏باشد. (88)

«هر کس جزاى عمل خویش را مى‏بیند»

کسانى که کار نیکى انجام دهند در روز قیامت پاداشى بهتر از آن خواهند داشت و آنها از وحشت آن روز در امانند و آنها که اعمال بدى انجام دهند به رو در آتش افکنده مى‏شوند و به آنها گفته مى‏شود آیا جزائى جز آنچه عمل مى‏کردید خواهید داشت؟ (89تا90)

«من تنها خداى کعبه را مى‏پرستم»

اى رسول ما به مشرکین و کفار بگو: من مأمورم پروردگار این شهر مقدس مکه را عبادت کنم همان کسى که این شهر را حرمت بخشیده و همه چیز از آن اوست و من مأمورم که از مسلمین باشم‏ و اینکه قرآن را تلاوت کنم. هر کس هدایت شود براى خود هدایت شده و هر کس گمراه گردد گناهانش به گردن خود اوست. بگو: من فقط انذار کننده هستم‏ و حمد و سپاس مخصوص ذات خداست، به زودى آیاتش را به شما نشان مى‏دهد تا آن را بشناسید و پروردگار از آنچه انجام مى‏دهید غافل نیست. (91تا93)