بنام خداوند بخشنده مهربان
مؤمنان رستگار شدند، آنها که در نمازشان خاشعند و از لغو و بیهودگى رویگردانند و زکات را مىپردازند و دامان خود را از آلودگى و بى عفتى حفظ مىکنند و تنها با همسران و کنیزانشان آمیزش جنسى دارند که در بهره بردن از آنها ملامت نمىشوند.
هر کس غیر از اینها را طلب کند تجاوزگر است.
آنها کسانى هستند که امانتها و عهد خود را مراعات مىکنند و از نمازها مواظبت مىنمایند آرى آنان وارثانى هستند که بهشت برین را به ارث مىبرند و جاودانه در آن خواهند ماند)1تا11)
ما انسان را از عصارهاى از گل آفریدیم، سپس آن را نطفهاى در قرارگاهى مطمئن که همان رحم مادر مىباشد قرار دادیم سپس نطفه را به صورت خون بسته و آن را نیز به صورت چیزى شبیه به گوشت جویده و آن را به صورت استخوانهایى درآوردیم و از آن پس آن را آفرینش تازهاى ایجاد کردیم، بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است.
سپس شما بعد از آن خواهید مرد و سپس در روز قیامت زنده خواهید شد. (12تا16)
اى مردم، ما بر بالاى سر شما هفت طبقه قرار دادیم و ما از آفرینش و خلق خود غافل نبوده و نیستیم. از آسمان آبى به اندازه معین نازل کردیم و آن را 0 در زمین ساکن نمودیم و ما بر از بین بردن آن کاملا قادریم.
سپس به وسیله آن، باغهایى از درخت نخل و انگور براى شما ایجاد کردیم، باغهایى که در آن میوههاى بسیار است و از آن تناول مىکنید و نیز درختى که از طور سینا مىروید و از آن، روغن و نان خورش براى خورندگان فراهم مىگردد.
براى شما در چهارپایان عبرتى است از آنچه در درون آنهاست. از شیر آنها شما مىخورید و بر آنها سوار مىشوید و همچنین بوسیله کشتیها در دریاها سیر مىکنید. (17تا22)
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم، به آنها گفت: اى قوم من، خداوند یکتا را بپرستید که غیر از او معبودى براى شما نیست، آیا از پرستش بتها دست بر نمىدارید؟ جمعیت اشرافى و مغرور از قوم نوح که کافر شده بودند گفتند: این مرد بشرى است همچون شما که مىخواهد بر شما برترى جوید و اگر خدا مىخواست پیامبرى بفرستد فرشتگانى نازل مىکرد، ما هرگز چنین چیزى را در بین نیاکان خود نشنیدهایم.
او فقط مردى مبتلا به نوعى از جنون است، باید مدتى درباره او صبر کنید تا یا مرگش فرا رسد و یا بهبود یابد.(23تا25)
نوح گفت: پروردگارا مرا در برابر تکذیبهاى آنان یارى کن.
ما به نوح وحى کردیم که کشتى را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز و هنگامى که فرمان ما براى غرق آنان فرا رسد و آب از تنور بجوشد که نشانه آمدن طوفان است از هر یک از انواع حیوانات یک جفت در کشتى سوار کن و همچنین خانوادهات را، مگر آنها که قبلا وعده هلاکشان داده شده است مانند همسر و فرزندت و دیگر درباره ستمگران با من سخن مگوى که آنها همگى هلاک خواهند شد
و هنگامى که تو و همه کسانى که با تو هستند بر کشتى سوار شدید، بگو: ستایش خدایى را که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید.
و بگو: پروردگارا ما را در منزلگاهى پر برکت فرود آر و تو بهترین فرود آورندگانى آرى در این ماجرا براى صاحبان عقل و اندیشه آیات و نشانههایى است و ما مسلما همگان را آزمایش مىکنیم. (26تا30)
«سرگذشت دردناک قوم ثمود»
ما بعد از قوم نوح، جمعیت دیگرى را به وجود آوردیم و در میان آنها رسولانى از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید، جز او معبودى براى شما نیست آیا از بتپرستى دست بر نمىدارید؟ ولى اشراف خودخواه قوم او که کافر شده بودند و حضور در پیشگاه خداوند در روز رستاخیز را تکذیب کرده بودند و ناز و نعمت در زندگى دنیا به آنها داده بودیم گفتند: این هم بشرى است مثل شما، از آنچه شما مىخورید مىخورد و از آنچه مىنوشید مىنوشد.و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت کنید مسلّما زیانکارید.
آیا آنچنانکه او وعده مىدهد هنگامى که مردید و خاک و استخوان شدید بار دیگر از قبرها خارج مىشوید؟ هیهات، هیهات از این وعدههائى که به شما داده مىشود.غیر از این زندگى دنیا چیزى در کار نیست، پیوسته گروهى از ما مىمیرند و نسل دیگرى جاى آنها را مىگیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد.او فقط مرد دروغگوئى است که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد.
آن رسول عرض کرد پروردگارا مرا در برابر تکذیبهاى آنها یارى فرما.خداوند فرمود: بزودى آنها از کار خود پشیمان خواهند شد اما دیگر سودى برایشان نخواهد داشت.
سرانجام صیحه آسمانى آنها را به حق فرو گرفت و ما آنها را همچون خاشاک بر سیلاب قرار دادیم، قوم ستمگر از رحمت خدا دور باد. (31تا41)
بعد از قوم ثمود اقوام دیگرى را به وجود آوردیم.
هیچ قومى را اجل، مقدم و مؤخر نخواهد شد، سپس رسولان خود را یکى بعد از دیگرى فرستادیم، هر زمانى رسولى براى هدایت قومى مىآمد او را تکذیب
مىکردند ولى ما این امتهاى سرکش را یکى پس از دیگرى هلاک نمودیم و آنها را احادیثى قرار دادیم و چنان محو شدند که تنها نام و گفتگوئى از آنها باقى ماند. دور باد از رحمت خدا قومى که ایمان نمىآورند. (42تا44)
«موسى و هارون در برابر فرعون»
ما موسى و برادرش هارون را با آیات خود و دلیل روشن به سوى فرعون و اطرافیان اشرافى او فرستادیم، اما آنها استکبار کردند و اصولا مردمى برترى طلب بودند.آنها گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم در حالیکه قوم آن دو یعنى بنى اسرائیل ما را پرستش مىکنند و بردگان ما هستند.آرى آنها این دو را تکذیب کردند و سرانجام همگى هلاک شدند.
ما به موسى کتاب آسمانى دادیم شاید بنى اسرائیل به راه راست هدایت شوند. (45تا49)
ما فرزند مریم، عیسى و مادرش را آیتى از سوى خود قرار دادیم و آن دو را در سرزمین بلندى که آرامش و امنیت و آب جارى داشت جاى دادیم. (50)
ما به همه رسولان خود گفتیم: اى پیامبران، از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام مىدهید آگاهم.
به همه انسانها گفتیم شما امت واحدى هستید و من پروردگار شما هستم پس از مخالفت با من بپرهیزید، اما آنها کارهاى خود را به پراکندگى کشاندند و هر گروهى به راهى رفتند و هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند.
اى پیامبر این مردم نیز همانند آنهایند آنان را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى که مرگشان فرارسد یا گرفتار عذاب الهى شوند. (51تا54)
کافران و مشرکان گمان مىکنند اموال و فرزندانى که به آنان دادهایم براى این است که درهاى خیرات را به روى آنها بگشائیم، چنین نیست بلکه آنها نمىفهمند.
اما آنان که از خوف پروردگارشان بیمناکند و به آیات پروردگارشان ایمان مىآورند و به پروردگارشان شرک نمىورزند.
و نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند اما با این حال دلهایشان ترسناک است از اینکه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مىگردند، کسانى هستند که در خیرات تعجیل مىکنند و از دیگران پیشى مىگیرند. (55تا61)
«آنان که دلهایشان در غفلت فرو رفته»
ما هیچ کس را جز به اندازه توانائیش تکلیف نمىکنیم و در نزد ما کتابى است که تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و به حق سخن مىگوید و به آنان هیچ ظلم و ستمى نمىشود.
بلکه دلهاى آنان از این نامه اعمال و روز حساب در بیخبرى فرو رفته و آنان اعمال زشت دیگرى را نیز بجز این غفلت و بیخبرى انجام مىدهند.
تا آن زمان که متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازیم، در این هنگام نالههاى دردناک و استغاثهآمیز سر مىدهند.
اما به آنها گفته مىشود فریاد نکنید، امروز شما از سوى ما یارى نخواهید شد آیا از یاد بردهاید زمانى را که آیات من به طور مداوم بر شما خوانده مىشد اما شما اعراض مىکردید و به عقب باز مىگشتید و در برابر آن آیات استکبار مىنمودید و شبها در جلسات خود به بدگوئى ادامه مىدادید.
چرا آنها در این گفتار الهى تدبیر نکردند، آیا مطالبى براى آنان آمده که براى نیاکانشان نیامده است و گفتههاى تو چیز تازهایست؟ یا اینکه پیامبرشان را نشناختند و از سوابق او آگاه نیستند که او را انکار مىکنند؟ آنها مىگویند که او دیوانه است ولى او حق را براى آنها آورده اما اکثرشان از حق کراهت دارند و اگر حق از هوسهاى آنان پیروى کند آسمانها و زمین و تمام کسانى که در آنها هستند تباه مىشوند ولى ما به آنها قرآنى را دادهایم که مایه یادآورى براى آنهاست اما آنان از چنین چیزى رویگردانند.
آیا تو از آنها در برابر دعوتت مزد و هزینهاى مىخواهى در حالیکه مزد پروردگارت بهتر است و او بهترین روزى دهندگان است.
و بطور قطع و یقین تو آنها را به صراط مستقیم دعوت مىکنى.
اما آنها که به آخرت ایمان ندارند از این صراط منحرفند. (62تا74)
«هشدارها و بیدار سازى الهى»
اگر ما به این غافلان و بیخبران رحم کرده و مشکلاتشان را بر طرف سازیم نه تنها بیدار نمىشوند بلکه در طغیانشان اصرار مىورزند و در این وادى سرگردان مىمانند.
ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم تا بیدار شوند اما آنها نه در برابر پروردگارشان تواضع کردند و نه به درگاهش تضرع مىکنند و اینان به همین طریق زندگى مىکنند تا زمانى که درى از عذاب شدید به روى آنها بگشائیم و چنان گرفتار شوند که به کلى مأیوس گردند.
بدانید که خداى شما کسى است که براى شما گوش و چشم و قلب ایجاد کرد، اما کمتر شکر او را بجاى مىآورید.
او کسى است که شما را در زمین آفرید و به سوى او محشور خواهید شد.
او کسى است که شما را زنده مىکند و مىمیراند و آمد و شد شب و روز به دست اوست. آیا اندیشه نمىکنید(75تا80)
بتپرستان و مشرکان و کافران همان را گفتند که پیشینیان گفتند آنان گفتند:آیا هنگامى که مردیم و استخوان پوسیده شدیم بار دیگر برانگیخته خواهیم شد.این وعده به ما و پدرانمان نیز از قبل داده شده، اما این فقط افسانههاى گذشتگان است.
اى پیامبر، به آنان بگو: زمین و کسانى که در روى آن هستند از آن کیست اگر خود را آگاه و عالم مىدانید.
خواهند گفت: همه از آن خداست بگو: پس آیاعبرت نمیگیرید بگو پروردگار آسمانهاى هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ کیست آنها خواهند گفت: همه از آن خداست بگو: پس چرا تقوى پیشه نمىکنید؟ بگو: اگر راست مىگوئید و به گفته و عقیده خود مطمئن هستید چه کسى حکومت همه موجودات را در دست دارد، بىپناهان را پناه مىدهد و خود به پناهنده شدن نیازى ندارد؟ مىگویند همه این اوصاف از آن خداست، بگو: با این دلایل پس چگونه مىگوئید شما را سحر کردهاند؟ حقیقت این است که ما حق را براى آنها فرستادهایم اما آنان دروغ گفته و از قبول حق سرباز مىزنند.(81تا90)
«جهان با شرک تباه خواهد شد»
خدا هرگز فرزندى را براى خود برنگزیده و معبود دیگرى با او نیست که اگر چنین مىشد هر یک از خدایان، مخلوقات خود را تدبیر و اداره مىکردند و بعضى بر بعضى دیگر تفوق مىجستند و دنیا به نابودى کشیده مىشد.
خداوند از این توصیفى که مىکنند منزه است.او از پنهان و آشکار آگاه است و برتر است از اینکه برایش شریک قائل شوند. (91تا92)
«از وسوسههاى شیطان به خدا پناه ببر»
اى پیامبر، در دعاهاى خود بگو: پروردگارا، اگر اراده کردى وعدههاى عذاب این کافران را تحقق بخشى و به من نشان دهى مرا در میان این قوم ستمگر تنها مگذار و ایمن بدار.
اى پیامبر، بدان که ما به اجابت این دعاى تو قادریم و این را نیز بدان که در این مورد باید بدى آنها را از هر طریقى که بهتر است دفع کنى و بدى را به نیکى پاسخ دهى تا شاید هدایت شوند و ما به آنچه که توصیف مىکنند آگاهتریم و جزاى گفتار آنان که در گمراهى باقى بمانند را بهتر مىدانیم.
اى رسول ما در دعاهاى خود بگو: پروردگارا از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند نیز به تو پناه مىآورم.(93تا98)
«تقاضاى محال»
آن گمراهان همچنان در غفلت به سر مىبرند تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرا رسد مىگوید: پروردگار من مرا باز گردان شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهى نمودم بتوانم عمل صالحى انجام دهم. چنین نیست، این سخنى است که او به زبان مىگوید و اگر هم بتواند بازگردد مانند سابق خواهد بود و پشت سر او و یارانش برزخى است که نمىتوانند به دنیا بازگردند تا روزى که برانگیخته شوند. (99تا100)
«شمهاى از احوال بدکاران در قیامت»
هنگامى که در صور دمیده شود هیچگونه نسبى در میان گناهکاران نخواهد بود و نمىتوانند از یکدیگر تقاضاى کمک کنند، آنها که ترازوى سنجش اعمالشان سنگین است رستگارانند و آنها که ترازوهاى عملشان سبک مىباشد افرادى هستند که سرمایه وجود خود را از دست داده و در جهنم جاودانه خواهند ماند.
شعلههاى سوزان آتش همچون شمشیر به صورتهایشان نواخته مىشود و در دوزخ چهرهاى در هم کشیده دارند.
به آنها گفته خواهد شد آیا آیات من بر شما خوانده نمىشد و آنرا تکذیب مىکردید؟ مىگویند: پروردگارا شقاوت بر ما چیره شد و ما قوم گمراهى بودیم، پروردگارا ما را از آتش بیرون بر و به دنیا بازگردان، اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم خداوند به آنها مىفرماید دور شوید در دوزخ و با من سخن نگوئید آیا فراموش کردهاید که در دنیا زمانى که گروهى از بندگان من مىگفتند: پروردگارا ما ایمان آوردیم ما را ببخش و بر ما رحم کن که تو بهترین رحم کنندگانى، اما شما آنها را به باد مسخره گرفتید و چون در این کار سرگرم شده بودید از یاد من غافل شدید و شما از آنها مىخندیدید.
و من امروز آنان را به خاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم و آنها در این روز پیروز و رستگارند.
پس از آن خداوند به آنان مىگوید چند سال در روى زمین توقف کردهاید؟ پاسخ خواهند گفت: تنها به اندازه یک روز یا قسمتى از یک روز، از آنها که مأمور شمارش بودند سئوال فرما.
خداوند مىفرماید شما مقدار کمى توقف کردید اگر مىدانستید، آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوى ما بازگشت نخواهید کرد.
پس بدانید که برتر و بزرگتر است خداوندى که فرمانرواى حق است و معبودى جز او نیست و او پروردگار عرش کریم است.
و هرکس معبود دیگرى با خدا بخواند که مسلّما هیچ دلیلى بر آن نخواهد داشت حساب او نزد پروردگار شما خواهد بود و قطعا کافران رستگار نخواهند شد.اى پیامبر بگو: پروردگارا مرا ببخش و مشمول رحمتت قرار ده که تو بهترین رحم کنندگانى. (10تا118)