بنام خداوند بخشنده مهربان‏

سوگند به قرآنى که متضمن ذکر است.اما کافران گرفتار غرور و اختلافند.چه بسیار اقوامى را که پیش از آنها هلاک کردیم و به هنگام نزول عذاب فریاد مى‏زدند.ولى وقت نجات گذشته بود.

آنها از اینکه پیامبر انذار کننده از میانشان برخاسته است تعجب کردند و این کافران گفتند: این ساحر دروغگوئى است.آیا او بجاى این همه خدایان، خداى واحدى قرار داده؟ این به راستى چیز عجیبى است.

سرکردگان آنها بیرون آمدند و به آنها گفتند: بروید و خدایانتان را محکم بچسبید که مى‏خواهند ما را به سوى بدبختى بکشانند.ما هرگز چنین چیزى را از پدران خود نشنیده‏ایم. این فقط یک دروغ است.

آنان مى‏گویند: آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر محمد نازل شده؟ آنها در حقیقت در اصل وحى من تردید دارند، بلکه آنها هنوز عذاب الهى را نچشیده‏اند که اینگونه گستاخانه سخن مى‏گویند.

مگر خزائن رحمت پروردگار و بخشنده‏ات نزد آنهاست تا به هر کس میل دارند بدهند.یا اینکه مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین و آنچه در میان این دو است از آن آنهاست؟ اگر چنین است به آسمانها بروند و جلو نزول وحى را بگیرند.آرى اینها لشکر کوچک شکست خورده‏اى از احزابند.

قبل از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت، پیامبران ما را تکذیب کردند و همچنین قوم ثمود و لوط و اصحاب ایکه که همان قوم شعیب بودند نیز احزابى بودند که به تکذیب پیامبران برخاستند هر یک از این گروهها رسولان را تکذیب کردند و عذاب الهى درباره آنها تحقق یافت.

اینها با این اعمالشان انتظارى جز این نمى‏کشند که یک صیحه آسمانى فرود آید، صیحه‏اى که در آن بازگشت نیست و همه را نابود مى‏سازد.

آنها از روى خیره‏سرى گفتند: پروردگارا از عذاب خودت هر چه زودتر قبل از روز حساب نصیب ما بنما.اى رسول ما، در برابر آنچه مى‏گویند شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داود صاحب قدرت و توبه کار را.ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح مى‏گفتند.

پرندگان را نیز همگى مسخر او کردیم تا همراه او تسبیح گویند و همه اینها بازگشت کننده به سوى او بودند.و حکومت او را استحکام بخشیدیم، هم به او دانش دادیم و هم داورى عادلانه.

اى پیامبر، آیا داستان شاکیان، هنگامى که از محراب داود بالا رفتند به تو رسیده است.هنگامى که بى‏هیچ مقدمه وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت کرد.گفتند: نترس ما دو نفر شاکى هستیم که یکى از ما بر دیگرى تعدى کرده. اکنون در میان ما به حق داورى کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت فرما.

یکى از آنان گفت: این برادر من است و نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم اما او اصرار مى‏کند که این یکى را هم به من واگذار و از نظر سخن و بیان بر من غلبه کرده است.

داود گفت: مسلّما او با درخواست یک میش تو و افزودن به میشهاى خودش بر تو ستم کرده و بسیارى از دوستان به یکدیگر ستم مى‏کنند مگر آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام مى‏دهند اما عده آنان کم است.

داود به خاطر اینکه قبل از استماع محکوم علیه حکم به نفع شاکى صادر کرده بود. با وجود صحت داورى گمان کرد ما او را با این ماجرا آزموده‏ایم از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.ما این عمل را بر او بخشیدیم و او در نزد ما داراى مقام والا و آینده نیک است.

ما به داود وحى کردیم که اى داود ما تو را خلیفه و نماینده خود در زمین قرار دادیم، در میان مردم به حق داورى کن و از هواى نفس پیروى ننما که تو را از راه خدا منحرف مى‏سازد.

کسانى که از راه خدا گمراه شوند به خاطر فراموش کردن روز حساب، عذاب شدیدى دارند ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم. این گمان کافران است و واى بر کافران از آتش دوزخ.

آیا کسانى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم و یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟ این کتابى است پر برکت که بر تو نازل کردیم تا در آیات آن تدبّر کنند و صاحبان مغز و اندیشه متذکر شوند. (1تا29)

«سلیمان پیامبر»

ما سلیمان را به داود بخشیدیم چه بنده نیکى بود چرا که همواره به سوى خدا بازگشت مى‏کرد و به یاد او بود.اى رسول ما به خاطر بیاور هنگامى را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند.

سلیمان گفت: علاقه به این اسبان مرا از ذکر خدا باز داشت.آنها را به من بازگردانید و چون برگرداندند علامتى بر سر و گردن آنها نهاد تا وقف راه خدا باشند.ما سلیمان را آزمودیم، و بر کرسى او جسدى افکندیم، چون او به قصد فرزنددار شدن با زنان خویش همبستر شد اما انشاء ا... نگفت و چون متوجه این غفلت گردید به درگاه خداوند توبه و انابه کرد.گفت: پروردگارا مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد که تو بسیار بخشنده‏اى.ما باد را مسخر او ساختیم تا مطابق فرمانش به نرمى حرکت کند و به هر جا او مى‏خواهد برود.

ما شیاطین را نیز مسخر او ساختیم آنهایى که هنرى داشتند یا بنّاء بودند و یا غواص. و گروه دیگرى از شیاطین را در غل و زنجیر تحت سلطه او قرار دادیم‏ و به او گفتیم این عطاى ماست، به هر کس مى‏خواهى و صلاح مى‏دانى ببخش و از هر کس مى‏خواهى امساک کن که حسابى بر تو نیست‏ و براى او نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نیک است. (30تا40)

«صبر ایوب»

اى رسول ما، بیاد بیاور بنده ما ایوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند که شیطان مرا به رنج و عذاب و بیمارى افکنده.به او گفتیم پاى خود را بر زمین بکوب. این چشمه آبى خنک براى شستشو و نوشیدن است‏ و خانواده‏اش را به او بخشیدیم و همانند آنها را با آنها قرار دادیم تا رحمتى از سوى ما باشد و تذکرى براى صاحبان فکر.

و به او گفتیم بسته‏اى از ساقه‏هاى گندم یا مانند آن را به جاى یکصد ضربه تازیانه که سوگند خورده بودى به همسرت بزنى بزن و سوگند خویش را مشکن تا هم به سوگند وفا کرده باشى و هم به همسر بى‏گناهت آزارى نرسانده باشى. ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده به سوى خدا بود. (41تا44)

«ذکرى از پیامبران دیگر»

اى پیامبر، به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که صاحبان دستهاى نیرومند و چشمهاى بینا بودند.ما آنها را به خاطر شایستگیشان با خلوص و پاکدل براى سراى آخرت قرار دادیم.و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند.و بیاد بیاور اسماعیل و السیع ذالکفل را که همه از نیکان بودند. (45تا48)

«پرهیزکاران در قیامت»

این یک یادآورى است، و براى پرهیزکاران، بازگشت نیکوئى است.باغهاى جاویدان بهشتى که درهاى آن به روى آنان گشوده است.

در حالى که در آن بر تختها تکیه کرده‏اند و انواع میوه‏ها و نوشیدنیهاى گوناگون در اختیار آنان است‏ و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته‏اند و همگى هم سن و سالند.این چیزى است که براى روز حساب به شما وعده داده مى‏شود و تخلف‏ناپذیر است.

این روزى ما است که هرگز پایان نمى‏گیرد. این پاداش پرهیزگاران است‏ و براى طغیانگران بدترین محل بازگشت است.دوزخ مکانى است که در آن وارد مى‏شوند و چه بستر بدى است.این نوشابه حمیم و غسّاق است که مایه‏اى است سوزنده و باید آن را بچشند و جز اینها کیفرهاى دیگرى مانند آن را دارند.به آنها گفته مى‏شود این فوجى است که همراه شما وارد دوزخ مى‏شوند که همان سرکردگان گمراهانند. خوشامد بر آنها مباد، همگى در آتش دوزخ خواهند سوخت.آنها به رؤساى خود مى‏گویند: بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما براى ما فراهم ساختید و چه بد قرارگاهى است اینجا.سپس مى‏گویند: پروردگارا هر کس این عذاب را براى ما فراهم ساخته عذابى مضاعف در آتش بر او بیفزا.دوزخیان مى‏گویند: چرا مردانى را که ما در دنیا آنها را از اشرار مى‏شمردیم در این آتش نمى‏بینیم‏ آیا آنان را به خطا به مسخره گرفته بودیم یا چشمهایمان به آنان نیفتاد این یک واقعیت است از گفتگوهاى خصمانه دوزخیان.(49تا64)

«من تنها یک بیم دهنده هستم»

اى رسول ما، بگو من فقط یک انذار کننده‏ام و هیچ معبودى جز خداوند قهار یگانه نیست.پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است پروردگار عزیز و غفار.بگو این قرآن یک خبر بزرگ است‏ که شما از آن رویگردان هستید.

من از ملأ اعلى و فرشتگان بالا به هنگامى که درباره آفرینش آدم مخاصمه مى‏کردند خبر ندارم.تنها چیزى که به من وحى مى‏شود این است که من انذار کننده آشکارى هستم. (65تا70)

«آدم و شیطان»

اى رسول ما به خاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به ملائکه گفت: من بشرى را از گل مى‏آفرینم.هنگامى که آن را نظام بخشیدم و از روح خودم در آن دمیدم براى او سجده کنید.در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود.

خداوند گفت: اى ابلیس چه چیز مانع تو از سجده کردن بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم گردید؟ آیا تکبر کردى یا از برترین بودى؟ شیطان گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل.خداوند فرمود: از آسمانها و از صفوف ملائکه خارج شو که تو رانده درگاه منى‏ و مسلّما لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود.شیطان گفت: پروردگار من، مرا تا روزى که انسانها برانگیخته مى‏شوند مهلت ده.

خداوند فرمود: تو از مهلت داده شدگانى‏ اما تا روز و زمانى معین.شیطان گفت: به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد مگر بندگان خالص تو.

خداوند فرمود: به حق سوگند و حق مى‏گویم‏ که جهنم را از تو و پیروانت همگى پر خواهم کرد. (71تا85)

«من مزدى نمى‏خواهم»

اى رسول ما بگو: من از شما هیچ پاداشى نمى‏طلبم و من از متکلّفین نیستم و سخنانم روشن و همراه با دلیل است.این قرآن وسیله تذکر براى همه جهانیان است.و خبر آن را بعد از مدتى خواهید شنید. (86تا88)