درباره تاخیر جنگ

از سخنان آن حضرت علیه السّلام است در صفّین موقعى که اصحاب آن بزرگوار تصوّر کردند در شروع به جنگیدن (با مردم شام) درنگ و کندى مى ‏نماید چون در صفّین آب بتصرّف حضرت در آمد و از اهل شام ممانعت ننمود چند روزى جنگ متارکه گشت، پس بعضى از لشگریان گفتند تأمّل او در فرمان بجنگ شاید براى اینست که از مرگ و کشته شدن مى‏ترسد و برخى دیگر گفتند شاید براى اینست که در وجوب جنگیدن با مردم شام شکّ و تردید دارد، حضرت در پاسخ آنان فرمود: امّا سخن شما که آیا این همه تأمّل و درنگ من براى ترس از مرگ و کشته شدن است پس سوگند بخدا هیچ باکى ندارم از داخل شدن در مرگ (کشته شدن در میدان کارزار) یا اینکه ناگاه مرگ مرا دریابد و امّا سخن شما در اینکه (فرمان جنگیدن نمى ‏دهم براى آنست که در وجوب کارزار) با اهل شام مرا شکّ و تردیدى است، پس سوگند بخدا یک روز جنگ کردن را بتأخیر نینداختم مگر براى آنکه مى ‏خواهم گروهى (از ایشان) بمن ملحق گردیده هدایت شوند (از گمراهى دست کشیده براه راست قدم نهند) و بچشم کم نور خود روشنى راه مرا ببینند و این تأمّل و درنگ در کارزار نزد من محبوبتر است از اینکه آن گمراهان را بکشم و اگر چه (ایشان دست از ضلالت و گمراهى بر نداشته بالأخره کشته می شوند و در قیامت) با گناهانشان (مخالفت با امام و پیروى نمودن از دشمنان آن حضرت) باز مى ‏گردند (گرفتار خواهند شد(.