حکمت 101

روش بر طرف کردن نیازهاى مردم

(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود:
بر آوردن نیازهاى مردم پایدار نیست مگر به سه چیز، کوچک شمردن آن تا خود بزرگ نماید، پنهان داشتن آن تا خود آشکار شود، و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.

حکمت 102

آینده و مسخ ارزش‏ها

(سیاسى، علمى، تاریخى)
و درود خدا بر او، فرمود:
روزگارى بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند جز سخن چین را، و خوششان نیاید جز از بدکار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار کمک به نیازمندان خسارت، و پیوند با خویشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است، در آن زمان حکومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى‏گردد.

حکمت 103

روش برخورد با دنیا

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(پیراهن و صله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مى‏پوشى) دل با آن فروتن، و نفس رام مى‏شود، و مؤمنان از آن سر مشق مى‏گیرند. دنیاى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از یکدیگرند، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر گاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مى‏گردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند.

حکمت 104

1-  وصف زاهدان

(اخلاقى، تربیتى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(از نوف بکّالى«» نقل شده، که در یکى از شب‏ها، امام على علیه السّلام را دیدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به ستارگان افکند، و به من فرمود: خوابى یا بیدار گفتم: بیدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال آنان که از دنیاى حرام چشم پوشیدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمى هستند که زمین را تخت، خاک را بستر، آب را عطر،«» و قرآن را پوشش زیرین،«» و دعا را لباس روئین خود قرار دادند، و با روش عیساى مسیح با دنیا بر خورد کردند.
 

2-  ارزش سحرخیزى

اى نوف همانا داوود پیامبر (که درود خدا بر او باد) در چنین ساعتى از شب بر مى‏خاست، و مى‏گفت: «این ساعتى است که دعاى هر بنده‏اى به اجابت مى‏رسد، جز با باج گیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهاى انتظامى حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل».

حکمت 105

احترام گذاشتن به مرزها و حدود احکام الهى

(عبادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده، آنها را تباه نکنید، و حدودى براى شما معیّن فرموده، امّا از آنها تجاوز نکنید، و از چیزهایى نهى فرمود، حرمت آنها را نگاه دارید، و نسبت به چیزهایى سکوت فرمود نه از روى فراموشى، پس خود را در باره آنها به رنج و زحمت دچار نسازید.

حکمت 106

ره آورد شوم دین گریزى

(اخلاقى، اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
مردم براى اصلاح دنیا چیزى از دین را ترک نمى‏گویند، جز آن که خدا آنان را به چیزى زیانبارتر دچار خواهد ساخت.

حکمت 107

علل سقوط عالمان بى عمل

(اخلاقى، علمى)
و درود خدا بر او، فرمود:
چه بسا دانشمندى که جهلش او را از پاى در آورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.

حکمت 108

شگفتى‏هاى روح آدمى

(علمى)
و درود خدا بر او، فرمود:
به رگ‏هاى درونى انسان پاره گوشتى آویخته که شگرف‏ترین اعضاى درونى اوست، و آن قلب است، که چیزهایى از حکمت، و چیزهایى متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل امیدى پدید آید، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نومیدى بر آن چیره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى در آورد، اگر خشمناک شود کینه‏توزى آن فزونى یابد و آرام نگیرد، اگر به خشنودى دست یابد، خویشتن دارى را از یاد برد، و اگر ترس آن را فراگیرد پرهیز کردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشایشى برسد، دچار غفلت زدگى شود، و اگر مالى به دست آورد، بى‏نیازى آن را به سرکشى کشاند، و اگر مصیبت ناگوارى به آن رسد، بى‏صبرى رسوایش کند، و اگر به تهیدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگى بى‏تابش کند، ناتوانى آن را از پاى درآورد، و اگر زیادى سیر شود، سیرى آن را زیان رساند، پس هر گونه کند روى براى آن زیانبار، و هر گونه تندروى براى آن فساد آفرین است.

حکمت 109

ارزش والاى اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم

(اعتقادى، سیاسى)
و درود خدا بر او، فرمود:
ما تکیه گاه میانه‏ایم، عقب ماندگان به ما مى‏رسند، و پیش تاختگان به ما باز مى‏گردند.

حکمت 110

شرائط تحقّق اوامر الهى

(سیاسى، اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن کس که در اجراى حق مدارا نکند،
 

سازشکار نباشد، و پیرو آرزوها نگردد.

حکمت 111

عشق تحمّل ناشدنى امام على علیه السّلام

(اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(پس از بازگشت از جنگ صفّین، یکى از یاران دوست داشتنى امام، سهل بن حنیف از دنیا رفت.) اگر کوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مى‏ریزد. (یعنى مصیبت‏ها، به سرعت به سراغ او آید، که این سرنوشت در انتظار پرهیزکاران و برگزیدگان خداست، همانند آن در حکمت 112 آمده است)

حکمت 112

مشکلات شیعه بودن

(اعتقادى، سیاسى)
و درود خدا بر او، فرمود:
هر کس ما اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد. (یعنى آماده انواع محرومیّت‏ها باشد)

«این کلمات را به معانى دیگرى تفسیر مى‏کنند که اینجا جاى ذکر آن نیست»

حکمت 113

ارزش‏هاى والاى اخلاقى

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
سرمایه‏اى از عقل سودمندتر نیست، و تنهایى ترسناک‏تر از خودبینى، و عقلى چون دوراندیشى، و بزرگوارى چون تقوى، و همنشینى چون اخلاق خوش، و میراثى چون ادب، و رهبرى چون توفیق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهیز از شبهات، و زهدى چون بى‏اعتنایى به دنیاى حرام، و دانشى چون اندیشیدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ایمانى چون حیاء و صبر، و خویشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتیبانى مطمئن‏تر از مشورت کردن نیست.

حکمت 114

جایگاه خوشبینى و بد بینى در جامعه

(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود:
هر گاه نیکوکارى بر روزگار و مردم آن غالب آید، اگر کسى به دیگرى گمان بد برد، در حالى که از او عمل زشتى آشکار نشده ستمکار است، و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود، و کسى به دیگرى خوش گمان باشد«»، خود را فریب داد.

حکمت 115

توجّه به پایان پذیرى دنیا

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(شخصى از امام پرسید حال شما چگونه است فرمود:) چگونه خواهد بود حال کسى که در بقایاى خود ناپایدار، و در سلامتى بیمار است، و در آنجا که آسایش دارد مرگ او فرا مى‏رسد

حکمت 116

انسان و انواع آزمایش‏ها

(اعتقادى، اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
چه بسا کسى که با نعمت‏هایى که به او رسیده، به دام افتد، و با پرده‏پوشى بر گناه، فریب خورد، و با ستایش شدن، آزمایش گردد، و خدا هیچ کس را همانند مهلت دادن، نیازمود.

حکمت 117

پرهیز از افراط و تفریط در دوستى با امام علیه السّلام

(اعتقادى، اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود: دو تن به خاطر من به هلاکت رسیدند: دوست افراط کننده، و دشمن دشنام دهنده.
 

حکمت 118

استفاده از فرصت‏ها

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
از دست دادن فرصت، اندوهبار است.

حکمت 119

ضرورت شناخت دنیا

(اخلاقى، تربیتى)
و درود خدا بر او، فرمود:
دنیاى حرام چون مار سمّى است، پوست آن نرم ولى سمّ کشنده در درون دارد، نادان فریب خورده به آن مى‏گراید، و هوشمند عاقل از آن دورى گزیند.

حکمت 120

روانشناسى قبائل قریش

(علمى، اجتماعى، تاریخى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(از قریش پرسیدند) امّا بنى مخزوم، گل خوشبوى قریشند، و که شنیدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داریم، امّا بنى عبد شمس«» دوراندیش‏تر، و در حمایت مال و فرزندان توانمندترند که به همین جهت بد اندیش‏تر و بخیل‏تر مى‏باشند، و امّا ما (بنى هاشم) آنچه را در دست داریم بخشنده‏تر، و براى جانبازى در راه دین سخاوتمندریم. آنها شمارشان بیشتر امّا فریب کارتر و زشت روى‏ترند، و ما گویاتر و خیرخواه‏تر و خوش‏روى تریم.«»

حکمت 121

ارزیابى عمل‏ها

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملى که لذّتش مى‏رود و کیفر آن مى‏ماند، و عملى که رنج آن مى‏گذرد و پاداش آن ماندگار است

حکمت 122

عبرت از مرگ یاران

(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(در پى جنازه‏اى مى‏رفت و شنید که مردى مى‏خندد.) گویى مرگ بر غیر ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گردید، و گویا این مردگان مسافرانى هستند که به زودى باز مى‏گردند، در حالى که بدن‏هایشان را به گورها مى‏سپاریم، و میراثشان را مى‏خوریم. گویا ما پس از مرگ آنان جاودانه‏ایم آیا چنین است، که اندرز هر پند دهنده‏اى از زن و مرد را فراموش مى‏کنیم و خود را نشانه تیرهاى بلا و آفات قرار دادیم

حکمت 123

الگوهاى کامل انسانیّت

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
خوشا به حال آن کس که خود را کوچک مى‏شمارد، و کسب و کار او پاکیزه است، و جانش پاک، و اخلاقش نیکوست، که ما زاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى‏کند، و زبان را از زیاده گویى باز مى‏دارد و آزار او به مردم نمى‏رسد، و سنّت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم او را کفایت کرده، بدعتى در دین خدا نمى‏گذارد.

(برخى حکمت 123 و 122 را از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرده‏اند)

حکمت 124

روانشناسى زن و مرد

(علمى، اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
غیرت زن، کفر آور، و غیرت مرد نشانه ایمان اوست.

حکمت 125

امام و شناساندن اسلام

(معنوى، اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
اسلام را چنان مى‏شناسانم که پیش از من کسى آنگونه معرّفى نکرده باشد. اسلام همان تسلیم در برابر خدا و تسلیم همان یقین داشتن، و یقین اعتقاد راستین، و باور راستین همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئولیّت‏ها، و انجام مسئولیّت‏ها همان عمل کردن به احکام دین است
 

حکمت 126

شگفتى ضدّ ارزش‏ها

(اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
در شگفتم از بخیل: به سوى فقرى مى‏شتابد که از آن مى‏گریزد، و سرمایه‏اى را از دست مى‏دهد که براى آن تلاش مى‏کند. در دنیا چون تهیدستان زندگى مى‏کند، امّا در آخرت چون سرمایه‏داران محاکمه مى‏شود. و در شگفتم از متکبّرى که دیروز نطفه‏اى بى‏ارزش، و فردا مردارى گندیده خواهد بود و در شگفتم از آن کس که آفرینش پدیده‏ها را مى‏نگرد و در وجود خدا تردید دارد و در شگفتم از آن کس که مردگان را مى‏بیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن کس که پیدایش دوباره را انکار مى‏کند در حالى که پیدایش آغازین را مى‏نگرد، و در شگفتم از آن کس که خانه نابود شدنى، را آباد مى‏کند امّا جایگاه همیشگى را از یاد برده است.

حکمت 127

نکوهش از سستى در عمل

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
آن کس که در عمل کوتاهى کند، دچار اندوه گردد، و آن را که از مال و جانش بهره‏اى در راه خدا نباشد خدا را به او نیازى نیست.

حکمت 128

تأثیر عوامل زیست محیطى در سلامت

(عملى، بهداشتى)
و درود خدا بر او، فرمود:
در آغاز سرما خود را بپوشانید، و در پایانش آن را دریابید، زیرا با بدن‏ها همان مى‏کند که با برگ درختان خواهد کرد: آغازش مى‏سوزاند، و پایانش مى‏رویاند.«»

حکمت 129

شناخت عظمت پروردگار

(اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
بزرگى پروردگار در جانت، پدیده‏ها را در چشمت کوچک مى‏نمایاند.

حکمت 130

توجّه به فنا پذیرى دنیا

(اخلاقى، معنوى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(امام علیه السّلام، وقتى از جنگ صفّین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید رو به مردگان کرد.) اى ساکنان خانه‏هاى وحشت زا، و محلّه‏هاى خالى و گروهاى تاریک، اى خفتگان در خاک، اى غریبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم، و به شما خواهیم رسید. امّا خانه‏هایتان دیگران در آن سکونت گزیدند و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در میان دیگران تقسیم شد این خبرى است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى‏دادند که: بهترین توشه، تقوا است.

حکمت 131

و درود خدا بر او، فرمود:
(شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند.)
(اخلاقى، اجتماعى)

1-  توبیخ نکوهش کننده دنیا:

اى نکوهش کننده دنیا، که خود به غرور دنیا مغرورى و با باطل‏هاى آن فریب خوردى خود فریفته دنیایى و آن را نکوهش مى‏کنى آیا تو در دنیا جرمى مرتکب شده‏اى یا دنیا به تو جرم کرده است کى دنیا تو را سرگردان کرد و در چه زمانى تو را فریب داد آیا با گورهاى پدرانت که پوسیده‏اند (تو را فریب داد) یا آرامگاه مادرانت که در زیر خاک آرمیده‏اند آیا با دو دست خویش بیماران را درمان کرده‏اى و آنان را پرستارى کرده و در بسترشان خوابانده‏اى‏

 

درخواست شفاى آنان را کرده، و از طبیبان داروى آنها را تقاضا کرده‏اى در آن صبحگاهان که داروى تو به حال آنان سودى نداشت، و گریه تو فایده‏اى نکرد، و ترس تو آنان را سودى نرساند، و آنچه مى‏خواستى به دست نیاوردى، و با نیروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور کنى. دنیا براى تو حال آنان را مثال زد، و با گورهایشان، گور، خودت را به رخ تو کشید.

2-  خوبیها و زیباییهاى دنیا:

همانا دنیا سراى راستى براى راست گویان، و خانه تندرستى براى دنیا شناسان، و خانه بى‏نیازى براى توشه‏گیران، و خانه پند، براى پندآموزان است. دنیا سجده‏گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند. چه کسى دنیا را نکوهش مى‏کند و جدا شدنش را اعلام داشته، و فریاد زد که ماندگار نیست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است و حال آن که (دنیا) با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت، امّا در صبحگاهان با مصیبتى جانکاه بازگشت، تا مشتاق کند، و تهدید نماید، و بترساند، و هشدار دهد، پس مردمى در بامداد با پشیمانى، دنیا را نکوهش کنند، و مردمى دیگر در روز قیامت آن را مى‏ستایند، دنیا حقائق را به یادشان آورد، یاد آور آن شدند، از رویدادها برایشان حکایت کرد، او را تصدیق کردند، و اندرزشان داد، پند پذیرفتند.

حکمت 132

ضرورت یاد مرگ

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
خدا را فرشته‏اى است که هر روز بانگ مى‏زند: بزایید براى مردن، و فراهم آورید براى نابود شدن، و بسازید براى ویران گشتن.

حکمت 133

اقسام مردم و دنیا

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
دنیا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم در آن دو دسته‏اند: یکى آن که خود را فروخت و به تباهى کشاند، و دیگرى آن که خود را خرید و آزاد کرد.

حکمت 134

حقوق دوستان

(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود:
دوست، دوست نیست مگر آن که حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام که حضور ندارد، و پس از مرگ.

حکمت 135

چهار ارزش برتر

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
کسى را که چهار چیز دادند، از چهار چیز محروم نباشد، با دعا از اجابت کردن، با توبه از پذیرفته شدند، با استغفار از آمرزش گناه، با شکرگزارى از فزونى نعمت‏ها.

مى‏گویم: (و این حقیقت مورد تصدیق کتاب الهى است که در مورد دعا گفته است: «مرا بخوانید تا خواسته‏هاى شما را بپردازم». (قرآن کریم، سوره مؤمن، آیه 60) در مورد استغفار گفته است: «هر آن که به بدى دست یابد یا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار کند، خداى را آمرزش‏گر و مهربان یابد». (قرآن کریم، سوره نساء، آیه 110) در مورد سپاس فرموده است: «بى شک اگر سپاس گزارید، بر نعمت مى‏افزایم». (قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه 7) و در مورد توبه فرموده است: («تنها توبه را خداوند از کسانى مى‏پذیرد که از سر نادانى به کار زشتى دست مى‏یابند و تا دیر نشده است باز مى‏گردند، تنها چنین کسانند که خداوند در موردشان تجدید نظر مى‏کند، که خدا دانا و حکیم است». (قرآن کریم، سوره نساء، آیه 17)

حکمت 136

فلسفه احکام الهى

(اخلاقى، معنوى) 

و درود خدا بر او، فرمود:
نماز، موجب نزدیکى هر پارسایى به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چیزى زکاتى دارد، و زکات تن، روزه، و جهاد زن، نیکو شوهر دارى است.

حکمت 137

صدقه راه نزول روزى

(اخلاقى، اقتصادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
روزى را با صدقه دادن فرود آورید.

حکمت 138

نقش یا دانش الهى در انفاق

(اخلاقى، اقتصادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
آن که پاداش الهى را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.

حکمت 139

تناسب امداد الهى با نیازها

(اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
کمک الهى به اندازه نیاز فرود مى‏آید.

حکمت 140

قناعت و بى‏نیازى

(اقتصادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
آن که میانه روى کند تهیدست نخواهد شد.

حکمت 141

راه آسایش

(اجتماعى، اقتصادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
اندک بودن تعداد زن و فرزند یکى از دو آسایش است.

حکمت 142

دوستى‏ها و خردمندى

(اخلاقى، اجتماعى)
و درود خدا بر او، فرمود:
دوستى کردن نیمى از خردمندى است.

حکمت 143

غمها و پیرى زودرس

(اخلاقى، بهداشت روانى)
و درود خدا بر او، فرمود:
اندوه خوردن، نیمى از پیرى است.

حکمت 144

تناسب بردبارى با مصیبت‏ها

(اخلاقى، معنوى)
و درود خدا بر او، فرمود:
صبر به اندازه مصیبت فرود آید، و آن که در مصیبت بى‏تاب بر رانش زند، اجرش نابود مى‏گردد.

حکمت 145

عبادتهاى بى‏حاصل

(اخلاقى، معنوى، عبادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
بسا روزه‏دارى که بهره‏اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه‏دارى خود ندارد، و بسا شب زنده‏دارى که از شب زنده‏دارى چیزى جز رنج و بى‏خوابى به دست نیاورد خوشا خواب زیرکان، و افطارشان

حکمت 146

ارزش دعا، صدقه و زکات دادن

(اخلاقى، اقتصادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
ایمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را با زکات دادن نگاه‏دارید، و امواج بلا را با دعا از خود برانید.

حکمت 147

(علمى، اخلاقى، اعتقادى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(کمیل بن زیاد مى‏گوید: امام دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردى کشید و فرمود) اى کمیل بن زیاد این قلب‏ها بسان ظرفهایى هستند، که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست، پس آنچه را مى‏گویم نگاه‏دار:

1-  اقسام مردم (مردم شناسى

«» مردم سه دسته‏اند، دانشمند الهى، و آموزنده‏اى بر راه رستگارى، و پشّه‏هاى دست خوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایى مى‏روند، و با وزش هر بادى حرکت مى‏کنند، نه از روشنایى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند.

2-  ارزش‏هاى والاى دانش

اى کمیل: دانش بهتر از مال است، زیرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو باید نگهبان باشى مال با بخشش کاستى پذیرد امّا علم با بخشش فزونى گیرد، و مقام و شخصیّتى که با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مى‏گردد. اى کمیل بن زیاد شناخت علم راستین (علم الهى) آیینى است که با آن پاداش داده مى‏شود، و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى‏کند، و پس از مرگ، نام نیکو به یادگار گذارد. دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.

3-  ارزش دانشمندان

اى کمیل ثروت اندوزان بى تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده‏اند، امّا دانشمندان، تا دنیا برقرار است زنده‏اند، بدن‏هایشان گرچه در زمین پنهان امّا یاد آنان در دل‏ها همیشه زنده است.

4-  اقسام دانش پژوهان

بدان که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانى انباشته است، اى کاش کسانى را مى‏یافتم که مى‏توانستند آن را بیاموزند آرى تیز هوشانى مى‏یابم امّا مورد اعتماد نمى‏باشند، دین را وسیله دنیا قرار داده، و با نعمت‏هاى خدا بر بندگان، و با برهان‏هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى‏فروشند. یا گروهى که تسلیم حاملان حق مى‏باشند امّا ژرف اندیشى لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اوّلین شبهه‏اى، شک و تردید در دلشان ریشه مى‏زند پس نه آنها، و نه اینها، سزاوار آموختن دانش‏هاى فراوان من نمى‏باشند. یا فرد دیگرى که سخت در پى لذّت بوده، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزى حرص مى‏ورزد، هیچ کدام از آنان نمى‏توانند از دین پاسدارى کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش مى‏میرد.

5-  ویژگى‏هاى رهبران الهى

آرى خداوند زمین هیچ گاه از حجّت الهى خالى نیست، که براى خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانه‏هایشان از میان نرود. تعدادشان چقدر و در کجا هستند به خدا سوگند که تعدادشان اندک ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، که خدا به وسیله آنان حجّت‏ها و نشانه‏هاى خود را نگاه مى‏دارد، تا به کسانى که همانندشان هستند بسپارد، و در دل‏هاى آنان بکارد، آنان که دانش، نور حقیقت بینى را بر قلبشان تابیده، و روح یقین را دریافته‏اند، که آنچه را خوشگذاران‏ها دشوار مى‏شمارند، آسان گرفتند، و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند. در دنیا با بدن‏هایى زندگى مى‏کنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند. آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم کمیل هر گاه خواستى باز گرد.

حکمت 148

نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى)

(اخلاقى، علمى)
و درود خدا بر او، فرمود:
انسان زیر زبان خود پنهان است«».
 

حکمت 149

ضرورت خودشناسى

(اخلاقى)
و درود خدا بر او، فرمود:
نابود شد کسى که ارزش خود را ندانست.

حکمت 150

ضدّ ارزش‏ها و هشدارها

(اخلاقى، اجتماعى، سیاسى)
و درود خدا بر او، فرمود:
(مردى از امام در خواست اندرز کرد.) از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى‏اندازد، در دنیا چونان زاهدان، سخن مى‏گوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است، اگر«» نعمت‏ها به او برسد سیر نمى‏شود، و در محرومیّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکر گزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است. دیگران را پرهیز مى‏دهد اما خود پروا ندارد به فرمانبردارى امر مى‏کند اما خود فرمان نمى‏برد، نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى‏دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد، اگر بیمار شود پشیمان مى‏شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى‏هاست در سلامت مغرور و در گرفتارى نا امید است اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مى‏خواند. اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مى‏گرداند، نفس به نیروى گمان ناروا، بر او چیرگى دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى‏گردد. براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است. اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مأیوس و سست شود. چون کار کند در آن کوتاهى ورزد، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را بر گزیده، توبه را به تأخیر انداز، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند، عبرت آموزى را طرح مى‏کند امّا خود عبرت نمى‏گیرد در پند دادن مبالغه مى‏کند امّا خود پند پذیر نمى‏باشد. سخن بسیار مى‏گوید، امّا کردار خوب او اندک است براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا براى آخرت جاویدان آسان مى‏گذرد سود را زیان، و زیان را سود مى‏پندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست مى‏دهد گناه دیگرى را بزرگ مى‏شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک مى‏پندارد، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ مى‏داند مردم را سرزنش مى‏کند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه بر خورد مى‏کند خوشگذرانى با سرمایه‏داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى‏کند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت امّا خود را گمراه مى‏کند، دیگران از او اطاعت مى‏کنند، و او مخالفت مى‏ورزد، حق خود را به تمام مى‏گیرد امّا حق دیگران را به کمال نمى‏دهد، از غیر خدا مى‏ترسد، امّا از پروردگار خود نمى‏ترسد

مى‏گویم: (اگر در نهج البلاغه جز این حکمت وجود نداشت، همین یک حکمت براى اندرز دادن کافى بود این سخن، حکمتى رسا، و عامل بینایى انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب اندیشه است